سفارش تبلیغ
صبا ویژن


« هوالاوّل »

این روزها همزمان با انتخابات مجلس شورای اسلامی شاهد بروز شکاف جدی در بخشی از جریان اصولگرایی هستیم. شکافی که دو جبهه «متحد اصولگرایی» و «پایداری انقلاب اسلامی» را در مقابل هم شکل داده است. و علیرغم سفارش جامعه مدرسین حوزه علمیه و روحانیت مبارز  این شکاف ترمیم نیافت. اختلاف این دو جریان به نظر در سه موضوع نمود بیشتری دارد:

جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری

1- موضع این دو جبهه در قبال ساکتین فتنه
جبهه پایداری معتقد است افرادی نظیر دکتر قالیباف و دکتر لاریجانی به عنوان ساکتین فتنه مصادق خواص بی بصیرت هستند اما جبهه متحد معتقد است که برخی از این افراد بالاخره اعلام موضع کرده اند و جزء‌ اصولگرایی اند و نباید آنها را از دایره اصولگرایی خارج کرد.

2- موضع این دو جبهه در مورد رئیس جمهور
هر دو جبهه منتقد رئیس جمهوری اند. اما جبهه متحد(عموما نه بالاتفاق) معتقد است که انحراف احمدی نِژاد بسیار زیاد است. ولی جبهه پایداری ضمن نقد احمدی نژاد خصوصا بر سر وقایع موسوم به جریان انحرافی، هنوز دکتر احمدی نِژاد را اصولگرا می داند.

3- موضع دو جبهه نسبت به هاشمی رفسنجانی
افراد جبهه متحد موضع ملایم تری نسبت به هاشمی رفسنجانی دارند. این ها اگر چه معتقدند تفکر هاشمی سرمایه سالارانه و اشرافی گرایانه است، اما هیچگاه او را فردی منحرف نمی دانند و بالعکس،‌ جبهه پایداری هاشمی را منشا انحراف در نظام می دانند.
لکن لازم به ذکر است برخی افراد نظیر حسین شریعتمداری، دکتر غلامعلی حداد عادل و حتی دکتر علیرضا زاکانی ضمن موافقت با دیدگاه های جبهه پایداری علت التزام به لیست جبهه متحد اصولگرایی را، ترس چند لیستی شدن اصولگرایی و متعاقبا تقسیم شدن سبد آراء‌ در این لیست ها و نهایتا شکست جریان اصولگرایی در برابر اصلاح طلبان و احیانا جریان انحرافی اعلام می نمایند. و شاید تاکید آیت الله مهدوی کنی بر لزوم اتحاد در جبهه متحد اصولگرایی از دلایل این پیوستن برخی نامزدها به جبهه متحد باشد.

موضع دو جبهه در قم
هر دو جبهه به دلیل احترامی که به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قائل اند،‌ کمتر به فکر ارائه لیست در قم هستند. لکن با توجه به جلسات رسمی و اظهارات احیانا رسمی هر دو جبهه نسبت به کاندیداهای قم نظر دارند.

جامعه مدرسین با تفاوتی نسبت به دوره گذشته، مجددا آقای لاریجانی و حجه الاسلام آشتیانی را معرفی نمود اما به دلیل اختلاف نظر بین حجج اسلام ذوالنور و بنایی قمی از معرفی نفر سوم صرف نظر کرد.
جبهه پایداری نیز بیشتر روی آقای ذوالنور، آشتیانی و امیرآبادی فراهانی تاکید دارد و نسبت به آقای لاریجانی موضع سلبی اتخاذ نموده است. جبهه پایداری مصرانه مخالف حضور دکتر لاریجانی در لیست انتخاباتی استان قم است و از وی به عنوان (خواص بی بصیرت) نام می برند. و معتقدند که (ساکتین فتنه) باید هزینه عملکرد خود در فتنه را،‌ در این انتخابات بپردازند. ستادهای انتخاباتی حجه الاسلام ذوالنور با انتشار برگه های (افشاگرانه!) در عملکرد لاریجانی سعی در (آگاهی!) بیشتر مردم دارد.

مجتبی ذوالنور و علی اردشیر لاریجانی دو نقطهء‌ تقابل جبهه متحد اصولگرایی و جبهه پایداری در این استان هستند. و حجه الاسلام آشتیانی نقطه مشترک هر دو جبهه.

امیدواریم در بازار داغ تبلیغات انتخابات مجلس نهم، رقابت سالمتری را از نامزدها و جبهه ها شاهد باشیم.


نوشته شده در دوشنبه 90/12/8ساعت 5:58 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

گاهی اوقات به این فکر می کنم که اگر در جای دور افتاده ای بودیم و صم و بکم ... خیلی آسوده می زیستیم و بی خیالی طی می کردیم. اما افسوس که در جایی زندگی می کنیم که نامش شهر است و محیطی که رنگ اجتماعی دارد. خوب و بدش در هم است و سوا کردنی نیست. این ایام که به انتخابات نهم مجلس نزدیک تر می شویم، بیشتر شاهد رقابت ها و صحنه های رنگارنگ تبلیغاتیم. تبلیغاتی که هر کس می کوشد برای کرسی نمایندگی آراء‌ بیشتری جذب کند و توفیق راهیابی به بهارستان را به دست آورد. آیا پیروزی در این رقابت که نصیب عدهء‌ معدودی می شود، آخر کار است و هدف ورود به مجلس است؟ نه. مسلم است که نه. گذر از این مرحله تنها اول کار است. و در قوه مقننه است که تازه کار شروع می شود و باید تمام قوایشان را در آنجا خرج کنند.

اما لپ کلام. نمیخواستم وارد فضای سیاسی شوم و اظهار نظر و زبان درازی کنم. اما از آنجائیه که چیزهایی می بینم و نمیتوانم در برابرشان ساکت بنشینم. وادارم کرد تا پا از گلیم خویش فراتر گذارم. و چیزهایی که عرض می کنم مشاهدات عینی بنده بوده اند و شامل شنیده ها و خوانده ها نمی شود:

1- وعده های خلاف واقع و اجرایی توسط نامزدها.
2- کارنامه سازی،‌ آن هم از نوع موفقش در تراکت ها و بروشورها.
3- دعوت به (سمیناهار) و برگزاری همایش ها با پذیرایی (خاص) و همچنین ثبت نام قشر محروم جهت صرف شام.
4- توزیع شب نامه و همچنین توزیع روزانه همین شب نامه ها در ستادهای انتخاباتی. *
5- اختصاص تمام صفحات روزنامه استانی و انتشار رایگان در تمام شهر.
6- صرفا به قشر مستضعف و محروم شهر پرداختن و عدم ارائه برنامه برای نیمه دیگر شهر.(نمایندهء‌مجلس،‌ وکیل تمام کشور است هم قشر مستضعف و هم ثروتمند.)*
7- تخریب چهره ها در بروشورهای تبلیغاتی افراد.*
8- خط و نشان کشیدن برای رقبا.
9- سوء استفاده زیرکانه از اسم کوچکشان جهت مغالطه در اذهان عمومی.*
10- تخلف تبلیغاتی در اماکن ممنوعهء سطح شهر.
11- قومیت گرایی در کسب آراء‌ بیشتر.
12- ...

تمام این افرادی که اینگونه عمل می کنند باید بدانند این بار کجی است و هرگز به سر منزل مقصود نخواهد رسید و کسیکه داعیهء‌ نامزدی در شهری بصیر همچون قم را دارد می بایست عملکرد مناسب و درخور شان و منزلتی نیز داشته باشد. و در ضمن هر نامزدی در هر کجایی که هست اگر بخواهد غیر اخلاقی عمل نماید،‌جایگاهش در مجلسی که در راس امور است نخواهد بود.

این مطلب تا روز انتخابات ادامه خواهد داشت و در صورت مشاهده تخلفات جدید و جدی تر، با ذکر نام افشاگری صورت خواهد پذیرفت تا مبادا متخلفی در برگه رای شما جای بگیرد و...

پ.ن:
- انتخابات، رقم زدن سرنوشت من و شماست، بیایید با انتخاب اصلح و یا حتی با رای سفیدی،‌ تیری بر قلب دشمنان فرو بنشانیم.
- برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ دوشنبه 8 اسفند 90.


نوشته شده در دوشنبه 90/12/8ساعت 4:43 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

من + تو + مشارکت= ایرانی آباد = دشمنی ناکام

من + تو  - مشارکت = ایرانی ویران = دشمنی شاد

رای

این به من و تو بستگی دارد که آیندهء‌مان را چگونه بخواهیم،‌ با مشارکت من و توست که ایران، ایران می شود.
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟ خانه اش ویران باد. من اگر ما نشوم خویشتم. تو اگر ما نشوی خویشتنی.

باز هم امیدوارم با مشارکتمان در انتخابات نهم، دشمنان را ناکام گذاریم.

پ.ن:
- وعدهء ما 12/12 پای صندوق های رای.


نوشته شده در شنبه 90/12/6ساعت 9:6 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

هر کس اخلاق و خصوصیت خاصی دارد که خوب یا بد، نشانگر شخصیت فرد است. خصلت هایی که در افراد وجود دارد و در تعامل با دیگران خود را نشان می دهد، چه در سخن و چه در عمل. برای همین مثلی داریم که می گوید: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
در این عالم هستند افرادی که به قول خودمان اجتماعی هستند و زود با دیگران قاطی می شوند و برخی دیگر گوشه گیر و خلوت نشین. عده ای نیز بینابین. همه نوع آدمی در اطرافمان وجود دارد و با خیلی از آنها سر و کار و برخورد داشته و داریم.
هرکس نیز طبق مقتضای رفتاری خودش و به نسبت تفکراتش با کسانی همنشینی می کند که در یکسری اصول هم رای یکدیگر باشند. اما اکثرا در این مورد هم عقیده ایم که: دوست باید باعث ترقی ما باشد از لحاظ معنوی و شخصیتی و فرهنگی بگیر تا مادی و کاری و اجتماعی. مایلیم به پیشرفت و صعود و از نزول و سقوط واهمه داریم و اجتناب می کنیم.

خداوند در سوره فرقان آیه 28 از زبان عده ای که در روز قیامت در زمره ظالمان قرار گرفته اند می فرماید: «یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلاً ; اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!».

حضرت امیرالمومنین(ع) نیز در حدیثی می فرمایند: «صُحْبَةُ الاَْشْرارِ تَکْسِبُ الشَرَّ کَالرِّیحِ اِذا مَرَّ بِالنَّتِنِ حَمَلَتْ نَتِناً; همنشینى با بدان باعث آلودگى انسان مى شود، همان گونه که نسیم دلنواز اگر از روى مزبله ها و مکانهاى بدبو عبور کند، بدبو مى شود».

اما یکسری اصول وجود دارد که در نزد همه خوشایند است و اگر کسی همه این خصوصیات را داشته باشد به نوعی همه به سمت او جذب شده و به رفاقت با چنین کسی تمایل دارند.

مقام معظم رهبری در درس خارج فقه شان به شرح حدیثی از امام صادق(ع) در باره ویژگی های دوست واقعی می فرماید:

خارج فقه مقام معظم رهبری

فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت(1) مرزهائى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شى‌ء منها فانسبه الى الصّداقة». حالا اگر همه‌ى حدود هم نبود، بعضى از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند.
«و من لم یکن فیه شى‌ء منها فلا تنسبه الى شى‌ء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.
«و الثّانیة ان یرى زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا میکنید، یا یک کار برجسته‌اى میکنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى میکند برطرف کند، سعى میکند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.
«و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضى‌ها اینجورى‌اند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگى‌اى، چیزى میرسند، آدم مى‌بیند اصلا نمیشناسند آدم را. اصلا نمیشناسد، کانّه نمیشناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیده‌ایم آدم‌هایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند].
«و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمى‌آید، از تو دریغ نکند. خدمتى میتواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیه‌اى، هر کار میتواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.
«و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبتها و رویگردانى‌هاى دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلى دچار شدى، [به یک] بیمارى‌اى دچار شدى، سختى‌اى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختى‌ها دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه میکنید؛ سختى‌هاى سیاسى و سختى‌هاى اقتصادى و حیثیتى و همه چى هست دیگر؛ انواعش را داریم مى‌بینیم، که در گذشته در دورانهائى اینها را نمیدیدیم، لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.

پ.ن:
- صداقت در این روایت، به معنای دوستی است.
- دوست آنست تا که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی.
- دوست خوب از نعمتهای خداست.


نوشته شده در شنبه 90/12/6ساعت 6:9 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

هوایی کربلا

کبوتر خستهءدلم به آسمانها چشم دوخته. بالهایش در آتش حسرت و غمت سوخته. آخر چه گناهی کرده که یکبار در آسمان حرمت پرکشیده و حالا در گوشه ای دور و تنها، تنها به خاطرات آن پرواز رویایی دلخوش است در کنج قفس.
این کبوتر قفسی عادت ندارد به کسی، به تو خو کرده است و آرزویش فقط و فقط همین است که یکبار دیگر، به خدا فقط یه پلک نگاه دیگر چشمش بیافتد به شش گوشه ضریحی که در آسمانها بنا کرده ای. مسوزانش در این هجران که درد هجران سوزانده بالهایش را. چه می شود همچون فطرس ملک مرا نیز...
قسم به فجر. و قسم به ده شب و قسم به تو ای نفس مطمئنه که پر کشیدی سوی معبود خود در حالی که همو از تو خشنود بود و هم تو از او. دلم احرام حریم حرمتت را بسته. چه شود گر به من از لطف نگاهی کنی، از بحر کرم جرعه ای بهر من آری و زیارت روزی ام کنی؟ که به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد. نگهم خواب ندارد. قلمم گوشهءدفتر غزل ناب ندارد. همه گویند به انگشت اشاره،مگر این عاشق بیچارهء دلداده ارباب ندارد؟
از آنروز که به من اجازهء در اوج پر زدن دادی در آن کرانهء کرب و بلا یکسالی می گذرد.
چه زود مگذشت. هر دقیقه بی تو بودن و بی تو نفس کشیدن اصلا نمیگذرد. انگار عقربه ها در هم گره خورده اند و تکان نمی خورند و قدم از قدم بر نمیدارند. شاید بر نمی تابند که ثبت کنند جدایی مرا از تو.
رویای ناتمامم، ساعات در حرم بود. باقی عمر اما؛ افسوس بود و کابوس. آری... بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود. داغ تو دارد این دلم جای دگر...


حاشیه نمی روم راستش را بخواهی دلم برای تو تنگ است. ساده می گویم...

شش گوشه

پ.ن:
- برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ شنبه 6 اسفند 90.


نوشته شده در شنبه 90/12/6ساعت 12:36 صبح توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

به خانه رسیدم. دستور صادر شد:
برویم خانه یکی از اقوام نزدیک که خانه شان را تکمیل کرده اند و کادو ببریم.
رفتیم و رفتیم تا اینکه رسیدیم. در زدیم. چون هنوز اف اف کار نمی کرد.
در را باز کردند. پس از سلام علیک و خوش و بش و عرض تبریک؛ وارد شدیم.
مشغول صحبت بودیم از اوضاع زمین و مسکن و ... گفت اوستا مشغول نصب شیرآلات طبقه فوقانی است.
گفتم سری بزنیم ببینم چه خبر است و تنها نباشد.
سلام کردم. لوله کش سرش را بلند کرد و جواب داد.
خواستم بگویم خدا قوت که گفت به آقای فلانی چطورید؟
من ماندم و علامتهای سوال دور سرم؟؟؟؟
کمی بر چهره اش زوم کردم. نامش بی اختیار بر زبانم آمد. آقای اکبری؟ شمایید؟ مات و مبهوت بین زمین آسمان ماندم.
خدا یا! درست می بینم؟ او سه سال دبیرم بود.
گرم در آغوشش گرفتم. ولی او اکراه داشت با لباس کار...
دوست داشتم زمین ببلعد مرا. کاش جای دیگری او را می دیدم. گفتم شما کجا اینجا کجا؟؟؟
گفت: روزگار است دیگر.
کت را در آوردم و آستین ها را بالا زدم. دوباره شاگردی اش را کردم. هر چند ابا داشت اما متاسر می شدم از اینکه او کار کند و من نظاره کنم.
دست هایش پینه بسته و زبر بود.

پرسیدم مگر درس نمی دهید. پاسخ داد: چرا. فردا صبح کلاس دارم.
تا آخر که صحبت می کردیم. مثل آنروزها شاد و بشاش بود. شاید در دل غم داشت اما دم نمی زد. همین است صفات شیعهء علی(ع):
سرورش در چهره اش و اندوهش در قلبش است.(بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه) اندوهش بی پایان و همتش بی کران است.(طویل الغم و بعید الهم) در کمبودهای مادی اش شادمان است.(مسرور بفقره) بلا هایش فراوان و شکوه هایش کم است(کثیر البلوی و قلیل الشکوی) و در زمین تلاشگر است.(ساع فی الارض) بحار الانوار 2/67

پ.ن:

- معلم چو کانونی از آتش است            همه کار او سوزش و سازش است
نه از کس امید و نه از کس هراس         نخواهد به جز دیده حق شناس


نوشته شده در سه شنبه 90/12/2ساعت 11:29 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

آه...

بخار نفسهایش بر شیشهء‌ عینک ته استکانی اش می نشیند... سریع درش می آورد و با گوشهء‌ چادرش پاک می کند لنزها را و با دستپاچگی دوباره روی چشمانش می گذارد.
مبادا زمانیکه عینک را برمیدارد تو بیایی و...

آخر دیروز شنیده است پیکر 22 شهید از مرز شلمچه به وطن باز می گردد.

بازگشت شهدا به وطن

دوباره بارقه های امید در دلش شکوفا شده برای دیدنت.
از صبح با ویلچر کنار ایوان آمده، به کوچه چشم دوخته و انتظار می کشد برای دیدنت و یا پیکی که خبری از تو آورده باشد ...

مادر شهید

راستی یادم رفت بگویم در فراقت سوی چشمانش و توان پاهایش را از دست داده.

این روزها نفس هایش به شماره افتاده اند. اگر بگویم فقط برای تو نفس می کشد بیراه نگفته ام. حتی اگر استخوانی و پلاکی بیش نمانده باشد...

پ.ن:
                هرکس که گفت بهر تو مردم دروغ گفت              من راست گفته ام که برای تو زنده ام
- برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ سه شنبه 2 اسفند 90.


نوشته شده در سه شنبه 90/12/2ساعت 9:48 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

گاهگاهی می نشینم و از سر دل، درد و دل می کنم در گوشه ای تنها و ناشناس، از هرچه دلم بخواهد و از هرچه دلم پر باشد. غمبادهایم را خالی می کنم در این صفحات که همرازم شده اند و شریک می شوند با غم ها و غصه هایم، شادی ها و سرورم. دردها و بغضها و حتی گریه هایم.
اما در عین حال هستند عدهء زیادی که می خوانند حرفهایم را و گاهی نیز همدردی می کنند و عده ای نیز ساده از کنارم می گذرند.
همین است خاصیت وبلاگ نویسی. می توانی خیلی چیزهایت را در وبلاگت شریک شوی. و دیگران بخوانند قصه هایت را، و غصه هایت را بخورند. با تو بخندند و با تو اشک بریزند و با تو بجوشند.
آخ که چه عالمی دارد این وبنوشت ها. خلاصه ای از جامعه را میابی در درون هر وبکده. و هرکس به اقتضای خودش می نگارد از هر کجا و می نگرد بر هر جا. پر است از مشکلات و متعلقات و منویات و مسئلات و مطربات و مبتذلات و ...
و نیز می توانی عبادت کنی، آری عبادت. آن بنویسی که خیری باشد از برایت، حتی اگر زنده نبودی؛ به یادگار بماند نوشته ات و باقیات الصالحاتی شود برای آخرتت.
اگر می خواهی بیا. بسم الله بگو و همراه شو.
اما یک چیز را بدان. تنها چیزی که تو را بالا می برد اخلاق است و بس.

گاهنامه

*****

پارسی بلاگی ها بخوانند: ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 90/12/2ساعت 4:25 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

«بسم الله الرحمن الرحیم. أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ» سوره غافر آیه 44
کارهای خود را به خداوند واگذار مینمایم که او بحال بندگان بینا و آگاه است.

حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: من در شگفتم از کسی که ترس و بیم از چهار چیز دارد چگونه متوجه چهار چیز نمیشود تا آنجا که فرمود. تعجب دارم از کسی که در باره او مکر و حیله می‏شود چرا خود را در پناه این آیه قرار نمیدهد. (بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏2، ص: 126)

البته نه اینکه تنها در هنگام مکر و حیله به خداوند پناه آوریم. بلکه همیشه باید خودمون رو به خدا بسپاریم و در همه امور متوجه ذات پاک احدیت باشیم تا خودش ما رو به راه راست منحرف کنه.
شاید پیش اومده برامون که به کسی متوسل شدیم و رو انداختیم تا کارمون رو راه بندازه. و یا این جمله متدواله که:(اول خدا بعدا شما.) در صورتی که معتقدیم که اگر خداوند نخواد کاری راه بیوفته نمی افته. اما به این فکر نمی کنیم که وقتی خدا هست، بنده اش چرا؟ این عمل ما یک نوع شرک(شرک خفی) محسوب میشه. متاسفانه بسیاری از مشکلاتی که ما دچارش میشیم بر اثر این نوع شرک هست ولی خودمون متوجه نیستیم.

برای نمونه: تکدی گری رو توی خیابونها دیدیم و میبینیم. و شاید تو رسانه ها به چشمتون خورده باشه یا شنیده باشید که بسیاری از این متکدیان نیازمند واقعی نیستند. و شاید از من شما وضع مادی شون بهتر باشه. اما به این وضع دچار شدند و عادت کردند به دست درازی به خلق الله. و به این بلا گرفتار شدند که همیشه چشمون به دست مردم باشه در صورتی که نیاز هم نداشته باشند.
حتی در کوچکترین امور هم نباید از امید به خدا غافل باشیم.

امام صادق(ع) در تشریح این گونه از شرک‌ها که بسیاری از مومنان بهش گرفتارند در روایتی می‌فرماید: «هرگاه شخصی بگوید اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم یا بر سر من چنین و چنان می‌آمد، چنین شخصی گرفتار شرک است.» (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 476، ح 235)

آیت الله مجتهدی در همین باره می فرمایند: هر وقت ناامید از همه جا شدی کارت درسته میشه.حدیث داره: (به عزت و جلال خودم قسم که قطع می کنم امید بنده ای که به غیر من امید داره.) امیدمون اگه گوشهء دلمون به یه کسی باشه که کار ما رو اون درست کنه، حدیث داره: (به عزت و جلال خودم قسم که حاجت تو رو نمیدم.) اگه گوشه دل ما به جایی متوجهِ که کسی کار ما درست کنه، نمیشه. خدا خدا خدا (دانلود کلیپ صوتی)

آیت الله مجتهدی

پ.ن:
- اللهم اغفرلی کل ذنب اذنبته و کل خطیئته اخطأتها.
- برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ دوشنبه 1 اسفند 90.


نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 4:18 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

روزی روزگاری، استادی در کلاس درسش به یکی از شاگردان محبت بیشتری می نمود.
شاگردان دیگر که از این بذر محبت استاد به این همکلاسی خود رشک برده و شکایت خدمت استاذ بردند.
حضرت استاد بر این عریضه شاگردان کمی تامل نمود و امر فرمود چند پرنده حاضر کنند. هر طایر را به شاگردی سپرد و گفت: بروید این پرندگان را ذبح کنید، اما در جایی که هیچ کس نباشد و این عمل شما را کسی نبیند. هر کدام به سویی روان شدند.
پس از ساعاتی،‌ تک تک شاگردان با مرغان بی جان به خدمت استاد بازگشتند. مدتی گذشت و همه حاضر شدند؛ اما از آن شاگرد محبوب خبری نشد که نشد.
کم کم همه نگران می شدند که به ناگاه آن شاگرد نیز به جمع دوستان و هم شاگردی ها پیوست. اما مرغی که در دست داشت زنده بود. همهمه افتاد...
استاد دلیل خواست که چرا بر آنچه دستور داده بودم عمل نکردی!؟
شاگرد سر به زیر انداخت و عرض کرد: هر جا که رفتم و به هر مکان خلوتی رسیدم، همین که خواستم ذبح کنم این پرنده را، خدا را بر عمل خویش شاهد و ناظر یافتم و بنابر فرمایش شما، هیچ جایی نیافتم که خدا در آن مکان شاهد و ناظر عمل ما نباشد.

در فرازهایی از دعای کمیل میخوانیم: «...وَلا تَفْضَحْنی بِخَفِی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرّى، وَلا تُعاجِلْنی بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فی خَلَواتی مِنْ سُوءِ فِعْلی وَإساءَتی وَدَوامِ تَفْریطی وَجَهالَتی وَکَثْرَةِ شَهَواتی وَغَفْلَتی...»

و به قبایح پنهانم که تنها تو بر آن آگاهى مرا مفتضح و رسوا نگردانى و بر آنچه از اعمال بد و ناشایسته‏ در خلوت بجا آورده ‏ام و تقصیر و نادانى و کثرت اعمال غفلت و شهوت که کرده ‏ام (کرم کن و) زودم به عقوبت مگیر.

خلوت هایمان را برای خدا کنار بگذاریم. اگر بخواهیم در خلوت گناه کنیم باید در نظر داشته باشیم که تنها شاهد و ناظر ما خداوند است. آیا رواست که در محضر چنین بزرگی مرتکب گناهی شویم هر چند کوچک؟
با تهذیب نفس و کنترل کردن خواستها و هواهای نفسانی، میتونیم تا ملکوت خدا پرواز کنیم و جایگاه رفیعی در آسمونها برای خودمون پیدا کنیم.

شخصی به آیت الله بهجت عرض کرد: بسیار وسوسه میشم. ایشون فرمودند: شما هم زیاد لااله الا الله بگویید.

تهذیب نفس و عروج به ملکوت

مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی در جواب سوالی در همین مذمون فرمودند: مواظب باشید که این، وسوسه شیطان است، شیطان همواره در کمین است و مى‏خواهد همان‏گونه که قسم خورده شما را از طریق مستقیم خارج کند و با القاى وسوسه شما را مأیوس گرداند، مواظب باشید فریب شیطان را نخورید. شما با عمل به تکالیف شرعى و دقت در عمل به تکالیف و همچنین توسل به اهل بیت علیهم السلام که سفینه نجات هستند از خدا بخواهید تا شیطان را از شما دور کند و ارتباط خود با خدا را قوى کنید. زیاد ذکر بگویید و دعا بخوانید، همیشه استغفار بطلبید و هرگاه وسوسه شدید خود را به کارى مشغول کنید، زیاد صلوات بفرستید؛ سعى کنید تنها جایى ننشینید که فکرهاى متشتت شما را مشغول کند، با تمسک به حبل متین اهل بیت علیهم السلام و شرکت در مجالس وعظ و خطابه بر معلومات خود بیفزایید و با افراد فاضل و متدین مشورت کنید و سعى کنید قسمتى از روز خود را با آنها بگذرانید. و به هرچه به ذهنتان آمد اهمیت ندهید؛  «لعنت بر شیطان» بگویید و همین طور ادامه دهید ان شاء اللَّه بر وسوسه شیطان غلبه خواهید کرد. و با دائم الذکر بودن، شیطان را از خود دور کنید. ان شاء اللَّه به تدریج این حالت وسواس رفع خواهد شد.

مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی

پ.ن:
- پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه ببین چه خالقی را نافرمانی میکنی.
- حالا که تو محیط اینترنت هستید یه چیزی هم بگم: با چشمهایی که میخواهید به وسیلهء‌ آن جمال دلربای صاحبمان حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه شریف) را ببینید گناه نکنید.
رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما فرود آ که خانه خانه توست.
- برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ یکشنبه 30 بهمن 90.


نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 8:27 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >