این بیت وقتی به گوشم خورد، خیلی دلمو تکون داد، یه حسی که بیانش آسون نیست. یه رابطه ای که بیانش راحت نیست. مادر، امام حسین، دوران کودکی و دسته های عزاداری و... همه و همه مثل یه مهریه توی قلبهامون که از بچگی مهر شده و ناگسستنیه. از آن دم که مادر مرا داده شیر امیری حسین و نعم الامیر ***** یادش بخیر، با بچه های کوچمون، با چادرای مادرامون، گوشهء یک پیاده رو خیمه علم کرده بودیم، یاد محرم کرده بودیم. ***** از همان روز ولادت که ز مادر زادم بود زخمت به جگر نعمت مادرزادم ***** از ازل فاطمه مادرم بوده، پسرش مونس و دلبرم بوده روز محشر اگرم پسر نگه، میگه این غلام اکبرم بوده ***** آقا! همه چیزمون رو مدیونتیم، هر چی داریم و نداریم. آقاجون، اگر حسینی هستیم، اگر زیر بیرقت هستیم و توی هیئات داریم نفس می کشیم یا سینه میزنیم، همین که عشقت تو وجودمونه، همه و همه از مادرامونه. هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم رحمت حق به روانش که حسینی زادم پ.ن:
بوده ام هیچ و همه بودم و نبودم از توست آن زمانی که نبودم ، به غمت دل دادم.
زیر آتیش گناه و معصیت، بزم ماتم تو سنگرم بوده اولین خیمه ای که برات زدم، با چادر نماز مادرم بوده
پیش از آنی که پدر جانب مکتب بردم الف قامت عباس تو شد استادم
- تو این شبا برای ما هم دعا کنید.
- قدر مادراتونو بدونید.
- این تصویر رو به مادرم تقدیم میکنم.
- - برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ شنبه 12 آذر 90.