« هوالاوّل »

آنچه گذشت این بود که فدک متعلق به فاطمه سلام الله علیها بوده و توسط خلیفه این حق مشروع غصب گردید. خلیفه نیز برای عدم واگذاری فدک به حضرت فاطمه(س) دو دلیل می آورد. یک اینکه شاهد و گواه و بیّنه میخواهد و دیگری اینکه می گوید پیامبران ارث باقی نمیگذارند. در این مطلب در پاسخ به این گفتهء جناب ابوبکر در رابطه با عدم باقی گذاشتن ارث توسط پیامبران خواهیم پرداخت. البته در مطلب گذشته بیان شد که باغ فدک به حضرت زهرا اعطا شده بود در زمان حیات پیامبر، اما با فرض اینکه این باغ ارث بوده است به این شبهه پاسخ خواهیم داد.

لانورث

عَن مالِکِ بنِ جَعوَنَةَ عَن اَبِیهِ قالََ: قالَت فاطِمَةُ ِلاَابِی بَکرٍ اِنَّ رَسُولَ اللهِ جَعَلَ لِی فَدَکَ فَاَعطِنِیِ اِیّاها.(فتوح البلدان ،ج1،ص44)
مالک بن جعونه از پدرش نقل می کند که: فاطمه{علیهاالسّلام}به ابوبکر (که فدک را مصادره کرده بود). گفت رسول خدا فدک را برای من قرار داده است،پس آن را برای من باز گردان.

وَفیها{فَدَکَ} عَینٌ فَوَارَةٌ وَ نَخِیلٌ کَثِیرَةُ وَهِیَ الِّتی قالَت فاطِمَةُ اِنَّّ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم نَحَلَتِیها.(معجم البلدان،ج4،ص238)
و درفدک چشمه جوشان و نخل های فراوانی بود وآن همان جا بود که فاطمه(س) گفت رسول خدا(ص) آن را به من بخشیده است.

خلیفه اول اصرار فراوان داشت مبنی بر شنیدن حدیث « از ما پیامبران ارث برده نمیشود» از پیامبر(ص). اما حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(س) از چنین حدیثی بی اطلّاع بوده و حتّی با مخالفت شدید ان پرداختند البته رد پای این مخالفت های در کتاب و مدارک اهل سنت نیز به وفور یافت می شود

برای مثال در طبقات ابن سعد ، ج2 ،ص315 ؛مسند فاطمه (:سیوطی)،ص33(چاپ الکتیبه الثقایه)؛کنز العمّال ، ج5،ص 365چنین امده است:
ابوبکر گفت که رسول خدا(ص) گفته است« از ما پیامبران ارث برده نمی شود و انچه از ما باقی می ماند ، صدقه است و به عموم مسلمانان متعلّق است»
پس علی (ع)گفت:چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که قرآن درباره پیامبران الهی می فرماید

سلیمان از داوود ارث برد و زکریا می گوید :(خداودندا به من فرزندی عطا کن) که از من و آل یعقوب ارث برد (یعنی رسول خدا(ص) مخالف قران سخنی نمی گوید.)

ابوبکر گفت: روایت همان بود که گفتم .

حضرت علی(ع) پاسخ داد این هم کتاب خداست که سخن می گوید (و رسول خدا مخالف قران سخن نمی گوید)

البته شواهد دیگر نیز نشان می دهد که خاندان رسول خدا( ص) ابوبکر را در نقل این حدیث دروغگو می دانند. از جمله موارد ماجرای مشهور زیر است:

عمر گفت: زمانی که رسول خدا(ص) وفات یافت، ابوبکرخود را جانشین ان حضرت دانست شما دو نفر(امیرالمومنان و عبّاس) آمده اید و تو (عباس) میراث خود را که از پسر برادرت (رسول خدا) به ارث می بری ، می خواهی واین (علی) میراث همسرش(حضرت زهرا علیهماالسلام) را که از پدرش به ارث می برد طلب می کند.

پس ابوبکر گفت: که از پیامبر شنیده است: از ما (انبیا)ارث برده نمی شود و هر چه از ما باقی بماند صدقه است. پس شما او را دروغگو ، گناهکار،حیله گر،وخائن دانستید.به نقل ازصحیح مسلم (الجهاد و المیسر) ، ج5،ص151-ص153؛

نکات دیگری نیز در این زمینه قابل طرح است :
مضمون این حکم با امام علی و حضرت صدیقّه طاهره (علیهما السلام) ارتباط مستقیم دارد و آنان باید از این حکم آگاهی داشته باشند ؛ قبول این مطلب که رسول خدا (ص)این حکم را به ابوبکر گفته باشند ، امّا وارثان اصلی خویش رااز آن مطّلع نساخته باشند!، بعید وباورنکردنی است.

از سوی دیگر اگر ابوبکر معتقد بود که رسول خدا (ص) چنین فرموده است.

نکته ای که اینجا به وجود می آید این است که پس چرا آن حکم را در حقّ همسران رسول خدا(ص) اجراء نکرد؟
چرا دختران خلیفه اوّل و دوّم که محل سکونت خود را متعلّق به رسول خدا(ص) بود- به عنوان میراث تملّک کردند؛ همانند حضرت صدیقّه طاهره (علیهاالسلام) میراث محروم نشدند؟

نه تنها اهل بیت(ع) ادّعای ابوبکر را مبنی بر «ارث نبردن از پیامبران» را با قرآن معارض می دانند، بلکه شماری از علمای سرشناس سنّی مذهب نیز هنگام تفسیر آیات قرآن درباره حضرت زکریا و حضرت داود(ع) این سخن خلیفه اوّل را به صراحت نقض کرده اند.

برخی از عالمان سنّی با این که مدعی هستند اعتقادبه «ارث مالی انبیاء» اعتقاد شیعیان است؛نه تنها روایات مختلفی را «در ارث مالی انبیاء» از اهل سنّت می آورند؛ بلکه اذعان دارند:
اکثر مفسران، ارث زکریا و داود(ع) را ارث مالی می دانند.

که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- تفسیر الجامع لأحکام القرآن(:قرطبی)،ج11،ص78.
2-عالم مشهور سنّی «جاراللّه زمخشری» در ذیل آیه31سوره صاد (إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ به خاطر بیاور هنگامى را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند) می نویسد : انَّ سُلیمانَ (ع)غَزا اَهلَ دِمَشقَ وَ نَصِبِینَ ،فَاَصابَ اَلفَ فَرَسٍ . وَ قَیلَ ّ وَرٍَِها مِن اَبِیهِ وَ اَصابَها اَبُوهُ مِن العَمالِقَةِ .(تفسیر کشاف ج4،ص91 همچنین «زمخشری» در باب 29 از کتاب دیگرش ربیع الابرار به همین مطلب اشاره می کند که حاکی ازاعتبار نقل های وی از نظر وی می باشد) سلیمان(ع) با اهالی دمشق ونصیبین جنگید و هزار اسب را به غنیمت برد.

همچنین گفته می شود(حضرت سلیمان(ع)) آن اسب ها را از پدر خویش (حضرت داود(ع)) به ارث برده بود که حضرت داود(ع) ،آن اسب ها را در جنگ با (قبیله) عمالقه به دست آورده بود.

همان طور که ملاحظه می شود، این نقل نیز به روشنی بیانگراعتقاد «زمخشری» به وجود ارث مادّی انبیّاء (ع)،از جمله ارث حضرت سلیمان(ع) از پدرش حضرت داود(ع) می باشد.

3- «بَیضاوی» یکی دیگر از علمای اهل تسنّن در ذیل آیه (إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ) چنین می نویسد : اَصابَها اَبُوهُ مِن العَمالِقَةِ فَوَرِثَها مِنهُ فَاستَعرَضَها ، فلَمَ تَزَل تُعرضَُ عَلَیهِ حَتَی غَرَبَت الشَّمسُ(انوار التنزیل ، ج2،ص309) حضرت داود(پدر حضرت سلیمان (ع)) این اسب ها را از (قبیله) عمالقه به غنیمت برده بود که حضرت سلیمان آن ها را از وی به ارث برد؛ و حضرت سلیمان (ع) دستور داد که آن اسب ها بر او عرضه شوند و این عرضه تا هنگام غروب آفتاب ادامه داشت.

4- عالم معروف سنّی مذهب ،«محمّد جریربن یزید طبری شافعی » در کتاب مشهور خویش به نام «جامع البیان» که به «تفسیر طبری» نیز شهرت داردابتدا به آیه 6مریم(یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ) شاره می کند؛ وی سپس درمقام تفسیر این آیه شریفه با اشاره به چهار سند مختلف می نویسد:
یَرثنی مِن بَعدِ وَفاتِی مالِی .َ یَرِثُ مِن آلِ یَعقُوبَ النُّبُوَّةَ.(تفسیر طبری،ج8،ص308،حدیث23491چاپ دارالعلمیة،بیروت،لبنان)
(حضرت زکریا (ع) گفت خدایا به من فرزندی اعطا که) پس از وفاتم مال مرا به ارث برد و وارث (مقام) نبوّت آل یعقوب گردد.

5- بَغَوی عالم دیگری ازاهل تسنن نیز همین تفسیر را کرده اند.(معالم التنزیل ،ج2،ص50)

6- عالم مشهور سنّی «جلال الدین سیوطی» درتفسیر خویش به نام «درّ المنثور»(درّ المنثور ج4،ص259) به نقل از ابن عباس :ابن عباس گوید:(منظور حضرت زکریا این بود که) از مال او ارث برد.

7-ابوحیان از علمای سنّی مذهب در آِیه 5 مریم(وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا) (تفسیر بحرالمحیط ج6،ص173) ابن عباس وجاهد وابو صالح (از بزرگان تفسیرقرآن نزد اهل تسنّن ) گفتند موالی در این جا (حضرت زکریّا(ع)در آیات سوره مریم به آن ها اشاره می کند و می فرماید«من از موالی واطرافیانم بیمناکم») پسر عموها و فامیل های دورتر می باشند و زکریّا(ع) ترسید از اینکه مال او را {چنین افرادی} ارث برند.

8- «فخر رازی»در ذیل آیات 5و6سوره مریم،پس از ذکر روایاتی ازهمانند روایات «تفسیرطبری»- که مقصود از ارث را ارث مالی بیان می کند- در تفسیر(تفسیرکبیر،ج21،ص184) می نویسد: کسی که لفظ ارث را حمل بر مال (ارث مادّی) کرده است، به نقل وعقل استدلال می کند.امّا نقل (که تایید بر ارث مادّی است)،سخن پیامبر(ص) می باشدکه فرمود:خدا رحمت کند زکریّا را که فرزندی نداشت تا از او ارث بَرَد.

ظاهر این حدیث دلالت می کند که مقصود از ارث ،مال است (نه علم ونبوّت).

امّا عقل (در تأیید بر این که این آیه به ارث مادّی انبیاء اشاره می کند)؛ ازدو وجه دلالت دارد.

وجه اوّل: این که«علم،سیره ونبوّت» موروثی نیست؛ پس واجب است که ازارث،حمل بر مال (وارث مادّی) گردد. اگر مقصود از ارث،نبوّت باشد؛در این صورت مثل این است که گفته شود: «خدایا!پیامبری را مورد رضایت وپسند خود قرار ده» که این سخن جایز نیست؛ زیرا تمام پیامبران مورد رضایت الهی و معصوم هستند.
این دو استدلال (فخر رازی) و همچنین روایاتی که آورده است همگی بیانگر دیدگاه این عالم سنّی مذهب درتأیید ارث مادّی انبیاء(ع) می باشد.

وامّا این که می گویند این حدیث راتنها ابوبکر روایت نکرده ، عمر وعثمان وخود امام علی(ع) و عباس و عبدالرحمان بن عوف وسعد ابی وقاص و زبیر بن عوام همه از پیامبر روایت کرده اند. این ادّعا در کتاب «منهاج السّنة» (ابن تیمیه ج2،ص158.) می باشد که این ادعا فاقد هر گونه سند و مدرک می باشد

«ابن تیمیّه» در این کتاب، هیچ ذکری از منابع سخن خویش نمی نماید و به هیچ روایتی اشاره نمی کند که حاکی از تأیید ادّعای عمر، عثمان، طلحه و زبیر و...باشد

چنانچه در مطالب بالا عنوان شد شخص امیرالمومنان امام علی(ع)، صدیقه طاهره(علیهاالسّلام)، عباس (عموی پیامبر) و جمعی از همسران رسول خدا(ص) با مضمون این سخن ابوبکر به شدّت مخالفت کرده اند.(صحیح مسلم،ج5،ص151-153- انساب الاشراف، ج1،ص520،فتوح البلدان،ج1،ص347 )

البته دلایلی وجود دارد که نشان میدهد تنها راوی این حدیث ابهام انگیز«شخص ابوبکر» است و نه هیچ کس دیگرکه می توان به منابع زیر مراجعه کنید که همگی راوی حدیث را فقط ابوبکر میدانند.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج4،ص85؛سیوطی ،تاریخ خلفا ص 68،ابن حجر،الصواعق المحرقة ص19)

بنابر این در رد سخن خلیفه اول مبنی بر قول "لا نورث، ما ترکنا صدقة" مدارک و مستنداتی از منابع اهل سنت آورده شد تا جای هیچ شبهه ای باقی نماند، البته این مستندات جهت آشنایی بیشتر برادران اهل سنت آورده شده است و گرنه در رابطه به هبه بودن باغ فدک توسط پیامبر و در زمان حیاتشان طبق کتب و منابع اهل سنت از پیش مطالبی عنوان شده بود.

در آینده با شاهد و گواهی که خلیفه اول از حضرت فاطمه(س) خواست و پس از حضور شاهدان، خلیفه ایشان را رد کرد نیز بحث خواهد شد،‌ تا بر حقانیت ائمه اطهار و مظلومیت ایشان بیشتر آشنا شویم...

< سرگذشت فدک پس از پیامبر                                   شاهدان فدک >


نوشته شده در سه شنبه 91/1/15ساعت 1:0 صبح توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )