سفارش تبلیغ
صبا ویژن


« هوالاوّل »

از اولین روزهای خردادماه در گیر شکایت بودم از یه بنده خدایی...

دادگاه

در حال برو بیای حل اختلاف بودم و پیگیری امور حقوقی...

رای به نفعم داده شد و اونا محکوم شدن.

احساس غرور داره.

اما

کاش نمی اومدم دادگاه.

اعتکاف رو از دست دادم...

رو سفید شدن پیش خدا یه چیز دیگه بود.


نوشته شده در سه شنبه 91/3/16ساعت 8:55 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

پندهایی شنیده، دیده و خوانده ام از نگاه گناه، که هر یک جای تامل بسیار دارد ... خصوصا برای ما مردان، که به نوعی وظیفه حفظ حجاب چشمهایمان را داریم، همچون زنان که مسئول پوشش تن و زینت خویشند...

سوره نور، آیات 30 و 31:

« قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ » به مؤمنان بگو: چشم‌های خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند.

« وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ »، و به زنان با ایمان بگو: چشم‌های خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند.

باباطاهر:

ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

گوشه ای از نصایح یک بهایی تائب در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها:

«گناه چشم شدیدتر از گناه دیگر اعضاء‌ بدن است، چرا که لذت فزونتری دارد و عقوبت دحشتناکتری. حذر کن از نگاه حرام که لذتش به ذلتش نمی ارزد.»

تابلو نوشتی در مسجد مقدس جمکران:

با چشمانی که می خواهی جمال حضرت مهدی(عج) را با آن تماشا کنی، گناه مکن.

دست نوشته ای در تشییع شهدای گمنام:

هر نگاه حرام، شش ماه شهادت را به تاخیر می اندازد.

طرحی در دنیای نت:

گناه چشم

گاهنوشت:
- پاره ای چند از آنچه بود که آموخته ام ... از خداوند مسئلت دارم تا توفیق عمل بدانرا قسمت ما گرداند.


نوشته شده در سه شنبه 91/3/16ساعت 1:32 صبح توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

سیر می نمودم در سالیان گذشته ...

زمانی که ما نبودیم و برچسب انرژیمان مهر نسل سومی خورد، ما جوانانی که در زمان جنگ کودک و طفل و نوزاد بوده ایم و شاید در آن زمان هم نزیسته ایم در دوران دفاع مقدس نفس نکشیده ایم، چه برسد به اینکه تاثیر گذار بوده باشیم...

القصه ... مرور می کردم تاریخ انقلاب را که چه شده است ... چه گذشته است ... چه کرده اند نسل انقلاب ما، خاطرات تلخ و شیرین بسیار بود ... سراسر درام بود و تراژدی، عشق بود و شور... فتح و ظفر بود و ناکامی ها و هزاران نقش مثبت و منفی و چهره سیاه و سفید و خاکستری.

از لابلای خاطرات، این برایم جالب تر آمد:

حجت‌الاسلام جلیل‌زاده نماینده سابق ولی فقیه در سپاه حفاظت و امنیت می گوید: از امام خامنه‌ای پرسیدند بعد از ریاست جمهوری چه می‌کنید؟ فرمودند: اگر امام به من دستور دهند برو مسئول عقیدتی سیاسی یک پاسگاه ژاندارمری در سیستان و بلوچستان شو شکی نخواهم کرد. اما ادبیات حضرت آقا کجاو برخی‌ها کجا؟

این مسئله ولایت پذیری مقام معظم رهبری را نشان می دهد در زمان ریاست جمهوریشان.

یکی از محافظین حضرت آقا نقل می کند که پس از انتخاب ایشان به رهبری در مجلس خبرگان سال 68: «... هنگام خروج از مجلس هیچ کس ازدر خارج نشد همه به هم تعارف می کردند و حدود 3 دقیقه کسی خارج نشد. همه اصرار می کردند آقای خامنه ای خارج شوند اما آقای خامنه ای به آقای مشکینی گفتند که ایشان ابتدا خارج شوند. در همین هنگام آقای جوادی آملی گفتند: " آقا شما بفرمایید که ما جرات کنیم پشت سر شما بیرون بیاییم. آن موقع شما بر ما رفیق بودید و ما افتخار می کردیم پایمان را پشت پای شما بگذاریم، امروز شما بر ما ولی هستید و از الان بر ما فرض و واجب است که همه پایمان را جای پای شما بگذاریم و طوری هم باید پایمان را بگذاریم که اگر کسی نگاه کند نفهمد چند نفر بعد از شما آمدند بیرون و فقط جای پای شما باشد! »

پیروی از ولایت فقیه باید اینگونه باشد ... فرمانبرداری از رهبر و امام، بدون در نظر گرفتن نظرات شخصی.

مقام معظم رهبری که در زمان ریاست جمهوری اعتقاد راسخی به ولایت فقیه زمان خویش داشتند، اما آیا روسای جمهور زمان زعامت ایشان هم چنین تفکری داشته و دارند؟

متاسفانه در سالهای اخیر هر کس سنگ جناح، جبهه، حزب و ائتلاف خود را به سینه می زند و انگشتهای اتهام به سوی یکدگر نشانه می روند؛ بدون اینکه کوچکترین توجهی به فرمایشات ولی امر خویش داشته باشند. روی سخنم با دولتهای سازندگی و اصلاحات و دولت خدمتگزار است.

ولایت فقیه

آنچه حضرت آقا را محبوب قلوب نمود و پذیرش جانشینی ایشان را پس از رحلت آن مرد بزرگ و پدر امت برای مردم و کل امت اسلامی سهل و آسان ساخت، اطاعت پذیری ایشان و ولایت پذیری از حضرت امام بود... و هر چه در تاریخ جستجو کنیم، بدین نتیجه خواهیم رسید هر آنکه در این طریق گام برداشته و خضوع و خشوع بیشتری در برابر امام و ولایت فقیه داشته است، در قلوب ملت عزت فزونتری یافته است.

و این جمله پیر جماران را سرلوحه امور خویش قرار دهیم که: پیرو ولایت فقیه باشید تا آسیبی به شما نرسد.


نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 4:58 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

پذیرش رهبری توسط آیت الله خامنه ای

پس از رحلت حضرت امام خمینی، مجلس خبرگان رهبری حضرت آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبر پس از امام انتخاب نمود.

بسم الله الرحمن الرحیم

«مجلس خبرگان ضمن عرض تسلیت رحلت جان‌گداز حضرت امام امت رهبر و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، با درک عمیق از مسئولیت تاریخی خود با توجه به موقعیت رفیع و حساس مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران و با اهتمام بلیغی که از حضرت امام امت و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران رضوان الله تعالی علیه در پیام‌ها و بیانات مکرر به خصوص در دستور‌ها و ارشاد‌ها اخیرشان در خصوص رهبری ابراز داشته‌اند و با توجه به اصول مربوط در قانون اساسی و با آگاهی کامل از توطئه خناسان و دشمنان اسلام و انقلاب در داخل و خارج نسبت به آینده نظام مقدس اسلامی و برای آمادگی لازم در برابر هرگونه حادثه با در نظر گرفتن شرایط داخلی و خارجی و با الهام از مضامین الهی وصیت نامه بسیار مهم الهی سیاسی حضرت امام امت در جلسه فوق‌العاده مورخ 14/3/68 با اکثریت بیش از چهار پنجم اعضا حاضر، 60 رای موافق از 74 عضو حاضر در جلسه حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای را به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران برگزید.»

این مجلس حاشیه هایی داشت که جای تامل دارد و یکی از محافظین حضرت آقا نقل می کند:
«خبرگان رای گیری کرد که در رای گیری، 6 نفر رای مخالف دادند. که یکی از آنها خود آقای خامنه ای بود، که به خودشان رای ندادند. یک نفر هم نظرش روی شورای رهبری بود نه اینکه با شخص آقای خامنه ای مخالفت داشته باشد. نظر وی این بود که در کشور به جای امام (ره) فرد نمی تواند عمل کند و یک شورای رهبری باید داشته باشیم که متشکل از آقای خامنه ای، آقای هاشمی بعنوان یکی از چهره های سیاسی و سه مرجع تقلید باشد. اما نظرش رای نیاورد و آقا با یک رای قوی انتخاب شدند.»

«آقای هاشمی طبق عادت ریاست مجلسی اش عمل کرد و در حالی‌که ایستاده بود گفت کسانیکه با رهبری آقای خامنه ای موافقند قیام کنند. در همین هنگام آقای خامنه ای از کوره در رفتند و گفتند: " اکبر آقا! بنشینید شما، مگر اینجا مجلس است که شما می‌خواهید رای بگیرید؟ رهبری نظام به این است که من بتوانم. مگر من می توانم خمینی باشم؟ این بار سنگینی که شما دارید به دوش یک نفر می گذارید را مگر یک نفر می تواند تحملش کند؟ تحملش شرایط میخواهد. نه من، بلکه هیچ کس نمی تواند تحمل کند"»

«آقای آذری قمی به آقای خامنه ای گفت شما بپذیرید، مگر ما مردیم همه ما کمک می کنیم. ولایت فقیه، ولایت انبیا است. وی آنقدر تعریف کرد که آقای خامنه ای از کوره در رفتند و گفتند: " آقای آذری قمی! بفرمایید بنشینید. ما شما را می شناسیم، در دوره های مختلف شما را امتحان کرده ایم. اینی را که شما گفتید 10 سال آینده هم می گویید؟ 10 سال دیگر نخواهید گفت. هر جا مقابل شما مطلبی علم شود که شما نپذیرید مقابلش می ایستید ". در همین هنگام آقای آذری قمی عمامه اش را برداشت و دو دستی محکم تو سرش زد و گفت خدا از من نگذرد اگر قرار باشد من 10 سال آینده مقابل شما بایستم ، من شما را بعنوان ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه، قبول دارم.»

***

آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از خاطرات 17 خرداد68 خود آورده است:
«از آنجا برای شرکت در مراسم فاتحه رهبری برای امام به دانشگاه تهران رفتم. جمعیت عظیمی شرکت کرده بودند. بعد از من آیت‌الله خامنه‌ای رسیدند. مردم خیلی گرم استقبال کردند و شعار «اطاعت از خامنه‌ای، اطاعت از امام است» جا افتاده. برای اسم ایشان صلوات می‌فرستند. اما ایشان به آقای [محمدتقی] فلسفی که سخنران جلسه بودند، گفتند که دیگر صلوات نفرستند.»

***

مقام معظم رهبری 23 آذر 1373، در دیدار عمومی به مناسبت روز ولادت با سعادت حضرت امام جواد (ع) با اشاره به این موضوع، می فرماید:
«بعد از رحلت امام (ره)، در آن روز اول که در مجلس خبرگان شرکت کردند، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و اتفاق کردند بر این که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب بکنند. من فعالیت کردم. مخالفت جدی کردم، نه این که می خواستم تعارف بکنم، خدا خودش می داند که در دل من، در آن لحظات چه می گذشت.
رفتم آنجا ایستادم و گفتم: آقایان صبر کنید، اجازه بدهید! - این ها همه ضبط شده و موجود است، هم تصویر و هم صدای آن هست - شروع کردم به استدلال که من را برای این مقام انتخاب نکنید. هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان مجتهدین و فضلایی که در آنجا بودند، استدلال های مرا جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره ای نیست. چرا چاره ای نبود؟ زیرا به گفته افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این واجب، در من متعین شده بود؛ یعنی اگر من این بار را برنمی داشتم، این بار زمین می ماند. این بود که گفتم: قبول می کنم. چون دیدیم بار بر زمین می ماند، برای این که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آنجا بود یا من می شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول می کردند، یقیناً من قبول نمی کردم که این بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا! توکل بر تو و خدا هم تا امروز کمک کرد.»

***

در این مقوله سخن بسیار است که دوست و دشمن اذعان نموده اند بدان که ثابت می کند رهبری ایران دیکتاتوری نبوده و به صورت کاملا آزادانه انتخاب گردیده است و حضرت امام خامنه ای نیز بالاجبار آن را پذیرفته اند طبق سنت اسلام.


نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 4:26 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

نیمه خرداد که می رسد، برنامه های مختلفی از صدا و سیما روی آنتن می رود، اکثر کلیشه ای و معمولی و حرفهایی که سالیان سال است گفته می شود، هر سال هم با عنوان و طرحی جدید، دوباره همان سخنان گفته می شود.

تنها کسانی بر ذهنم تاثیر گذارده اند و توانسته اند گوشه ای از شخصیت ایشان را بر من جوان نسل سومی بشناسانند که به صورت چهره به چهره و به اصطلاح فیس تو فیس همکلام شده ایم، نه از سخنرانی ها و برنامه ها و همایش ها و ...

در گذشته ای نه چندان دور نمازجماعتی بر پا می کردیم (در جایی)، که شاید سر جمع بیش از ده نفر نمی شد جماعتمان. یکی از شخصیتهای حاضر در جمع، از محافظین امام بود در طول اقامت ایشان در جماران، که با رحلت حضرت امام خمینی(ره) ماموریت ایشان نیز به پایان رسید.

پیله کردیم به ایشان که روزانه، پس از نماز ظهر و عصر، خاطره ای از امام برایمان بگوید. بهانه ها و عذرها سودی برایش نداشت و بالاخره مجبور به پذیرش درخواستها شد.

خاطرات بسیاری نقل کرد از ایشان که خاطره ای را اینجا به نقل از ایشان بازگو می کنم:

زمانی که امام در جماران ساکن بودند، منزل محافظین در خانه مجاور ایشان بود.
زنگی در اتاق امام تعبیه کرده بودیم که اگر خطری ایشان را تهدید کرد، بوسیله آن ما را مطلع کرده و سریعا اقدام نمائیم در جهت رفع خطر و نجات ایشان و یا اگر کاری داشتند با ما، حاضر شویم و اوامر ایشان را اطاعت کنیم.
مدت مدیدی گذشت و امام هرگز از آن زنگ استفاده ننمود.
روزی صدای زنگ به گوشمان رسید. از آنجایی که امام از آن زنگ استفاده نکرده بودند، حس کردیم اتفاق مهمی روی داده است، به سرعت خود را به منزل ایشان رساندیم...
همینکه حضور ایشان رسیدیم و علت را جویا شدیم، فرمودند: این شیر آب داخل حیاط چکه می کند، اصراف است، این را درست کنید.

امام خمینی

****

پس از رحلت امام، تعدادی از مسئولان به سید احمد آقا گفتند که چند روزی خبر ارتحال را مسکوت نگاه داریم و اعلام نکنیم، تا مرزها را مستحکم کرده و نیروها اماده باش شوند که مبادا دشمن سوء استفاده کند از موقعیت پیش آمده و آشفتگی پیش روی جامعه...

اما فرزند امام مخالفت نمودند با این نظر و فرمودند، تاکنون امام هیچ امر مخفی از مردم نداشته است و هم اکنون نیز می بایست با مردم رو راست باشیم و واقعیت را به گوش ایشان برسانیم.

که بحمدالله پس از انتخاب مقام معظم رهبری با فاصله کوتاه، وضعیت کشور از آشفتگی نجات یافت.

****

بسیار جای تامل دارد برایمان نکته های ظریف زندگی عملی امام، رفتار حضرت امام یک الگوی مناسب است برای ما نسل جدید انقلاب، تا مسیر صحیح خود را باز یابیم.

گاه نوشت:
- اگر توفیق یابم، خاطره های ناب دیگری از امام به نقل از این محافظ حضرت امام بازگو خواهم نمود، انشاء‌ الله.


نوشته شده در شنبه 91/3/13ساعت 11:2 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

شهر رنگ دیگری به خود گرفته بود. همه بوی آشنایی حس می کردند ... سراغش می گرفتند و بو می کشیدند که بیابند از کجاست این عطر شامه نواز بهشتی را... و آنان که تجربه استشمام چنین عطری داشتند، گویی انتظارش را می کشیدند، انگار سالهاست چشم به راهش دوخته اند.

چونان مضطر گشته بودند که گویا گمشده شان در راه است، پیر و جوان یکسان، همگان آمده بودند تا دسته دسته تابوت شهید را همراهی کنند و همراه شوند با بال ملائکی که می شد حس نمود خیل انبوهشان را در زمین آسمان. و زمینیان نیز همگام فرشتگان شدند در تشییع پیکرهای پاکی که تنها استخوانی مانده بود و پلاکی و کهنه پیراهنی از ایشان...

ما از مسیر آمدنشان خط گرفته ایم...
مأوا کنار ساحل عصمت گرفته ایم ...
باری دگر رقم زدیم خاطره ای پر ز شور را...
در صحن آستانه بشستیم ز دل ما غبارها...

خورشید بی فروغ و ماهی در آسمان...
خجلت زده ز تابش نور ستاره ها...
شهر مقدس قم غرق طلوعی دوباره بود...
از شمع محفل بشریت، شهیدها


پ.ن:
- در حین مراسم تشییع به آقای سلمانی عرض کردم: انشاء‌ الله تشییع شما... شاید طنز آلود بود ... اما سخن دلی بود که دوست داشتم، کسی در حق خودم چنین دعایی کند...

شهادت قسمت ما می شد ای کاش


نوشته شده در شنبه 91/3/13ساعت 8:2 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

سلام بر شما ای شهیدان؛

کسانی که زنده اید و نزد خداوند شاهدید بر ما و اعمال و رفتار ما که چه کرده ایم پس از شما...

شما رفتید تا دین بماند، وطن بماند، مردم بمانند و ارزشها از بین نرود، همان ارزشهایی که برایش فدا شدید و در این راه جانبازی و ایثار نمودید.

همواره بر این نکته تاکید کردید که نباید میهن و ناموسمان به دست دشمن بیافتد ... رگ غیرتتان بیرون زد و شور و شعورتان جوشید و جبهه ها را پر نمودید که این خاک و سرزمین از خونتان رنگین شود، مبادا فراموش کنیم که بودیم و چه می خواستیم و چه باید کنیم...

در عرصه جنگ بر جهان تاختیم، در جبهه نرم قافیه را باختیم

رفتید تا ما آیندگان در صلح و صفا و آرامش تنفس کنیم و امنیت مان تامین باشد ... شاید از ما انتظار داشتید که ادامه دهنده راه شما باشیم و پاسدار ارزشهای انقلاب پس از شما...

امتداد مسیر انقلاب پس از جنگ به دست ما افتاد، اما به نحو شایسته از آن نگهداری ننموده و با چنگ و دندان حفظش ننمودیم...

هر آنچه ودیعه گذاشته بودید را از دستهایمان در آوردند ... بی غیراته نشستیم و نظاره کردیم که چگونه غیرتمان به باد فنا رفت و بی غیرتیمان مهر آزادی و آزاد اندیشی و سکولاریزه خورد و افتخار نمودیم.

چادر از سر زنانمان آرام آرام بیرون کشیدند و ما گذشتیم...

حجاب و عفاف

چند روزیست شهرهایمان عطرآگین گردیده از حضور شما در خیابانها و محله ها ... تشییع می کنیم و دست به دست تابوتهایتان می چرخد بر روی دستهایمان ... با چه رویی بگوییم که چه کردیم پس از شما؟ عرق سرد شرمساری از سر و صورتمان می ریزد ... به خدا شرمنده ایم... آخر یادمان رفته که شما چرا رفتید؟ چرا جان دادید، خون دادید، دست و پا و سر دادید...

شاید با حضور دوباره تان، یادآور شوید مسیر را ...

حجاب و عفاف


نوشته شده در چهارشنبه 91/3/10ساعت 2:8 صبح توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

بی حجاب

بی حجابی

بسیار است از این دست تصاویر بی حجابی و برخورد نیروی انتظامی با این هنجار شکنان اجتماعی. قصدم بیان و نمایش بی حجابی در جامعه اسلامی مان که دچار کرم خوردگی شده است از درون و بیرون نیست ... بلکه حرفم، چیز دیگری ست.

آنانکه به این مسئله معترضند و دغدغه دارند، بسیارند ... هم رواج بی بند و باری و لاابالی گری از سویی و هم برخورد صرفا انتظامی و قهری با این بی قانونی و بی عفتی ها ... هر دو اشتباه است. اما به هر حال نشر تصویر بی حجاب ها، عملی بسیار قبیح می باشد ... به هر حال شاید بی غیرتند و شاید نزدیکانی بی غیرت تر از خویش داشته باشند ... اما به هر حال بنا نیست حال که مرتکب عملی اشتباه گردیده اند بیاییم و تصاویرشان را منتشر نماییم که:
ای داد بیداد ... این بی حجابهایی که می گفتیم اینانند ... بیایید جمعشان کنید ... بگیریدشان، ببندیدشان، برخورد کنید با اینان.

نمایش این عکسها به خودی خود تحریک آمیز است برای برخی جوانان. ترویج فحشاء و منکر است این حرکت و بار منفی بیشتری دارد که یا نمی دانند و یا عده ای متعمدانه دست به انتشار این تصاویر می زنند ... به هر صورت مخالفان و معاندان بهره بیشتری می برند تا دوستان و دلسوزان.

گذشته از اینها چرا تصاویر مروج حجاب برتر  را منتشر نمی کنید که تاثیر مثبتی در جامعه و تاثیرگذاری صحیح داشته باشد؟

خوش حجابی

ترویج حجاب

حجاب برتر

اینها چند تصاویر است از اهدای شاخه گل و کارتی خوش حجابی به دختران محجب به چادر، کار در زمینه حجاب باید اینگونه باشد ... نه قهری و با خشونت. نیروی انتظامی می بایست آخرین مرجعی باشد که با بی عفتی ها برخورد می کند نه اولین و تنها مسئول رسیدگی.

امید آن دارم که شاهد انتشار تصاویر خلاف عفت عمومی نباشیم... ولو اگر برای آگاه سازی باشد ... چرا که مسئولینمان خوب به این مسئله واقف اند و آگاه.

احیانا اگر فکر می کنید که بی خبرند و نا آگاه، سخت در اشتباهید ... چرا که بد حجاب ها، پوزش می خواهم، بی حجاب ها از این دولت خوب سواری گرفتند و جولان داده اند.

دولت و بی حجابی


نوشته شده در سه شنبه 91/3/9ساعت 3:59 صبح توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

حجاب تنفس هوای پاک است

شاید برخورد با بد حجاب ها وظیفه نیروی انتظامی باشد ... آیا براستی این برخوردها تاثیر مثبتی خواهد گذاشت بر این روند بی حجابی و یا به قول دکتر حداد عادل فرهنگی برهنگی و برهنگی فرهنگ کشورمان؟

ده ها دستگاه در امر گسترش و ترویج حجاب و عفاف موظفند ... اما کجاست این فعالیت ها؟

پس از فرمایشات مقام معظم رهبری در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مورد حجاب و عفاف برخی دستگاه های مسئول به تکاپو افتاده اند و کارهایی می کنند در این زمینه که اکثر این فعالیت ها در قالب نمایشگاه و همایش است ...

هرچند مشخص است که بیشتر این عملکردها در حوزه حجاب و عفاف جنبهء گزارش دهی دارد... اینها کافی نیست...

مهمترین نهادی که می تواند در جامعه ما تحول ایجاد کند دولت است و طبق قانون گسترش راهکارهای عفاف و حجاب شورای عالی انقلاب فرهنگی دولت و سایر ارگانها موظف شده اند برای تلاش و کار فرهنگی در جهت رفع این مشکل جامعه اسلامی مان. الحق و الانصاف هم تحولی شگرف و عظیم ایجاد کرده است... البته این فعالیت و تلاش رئیس دولت در مقابله با گسترش حجاب و عفاف بوده است نه ترویج آن...

وقتی رئیس دولت در مقابل بی حجابی موضع مخالف نمی گیرد و حتی دفاع می کند از این هنجار شکنان اجتماعی، مسلم است که دست دلسوزان بسته می شود و میدان به دست آنانی می افتد که نباید...

در این بین تنها نیروی انتظامی است که مسئولیت پیدا می کند... آنهم برای مقابله با بی حجاب های خیابانی. همانچیزی که اینروزها شاهدش هستیم ... شروع فصل گرما ... افزایش بی حجابی ... پلیس اجتماعی و ... به جای اینکه ناجا آخرین مرجع پیگیری و اقدام باشد ... مسئول تمام کم کاری های آقایان شده است.

آقایان با بگیر و ببند این جوانان را از انقلاب و اسلام مرانید ... کار فرهنگی هم وجود دارد ... بیکار ننشیند. اینان جوانان خودمان هستند، همینانی که انقلاب کردند، چگونه راضی می شوید اینان را در بازداشتگاه ها ببینید؟

آقای رئیس جمهور اگر نمی توانید لااقل بگذارید آنان که می توانند وارد عرصه شوند ... مگر اینکه نخواهید هیچ کاری در این زمینه صورت پذیرد...


نوشته شده در دوشنبه 91/3/1ساعت 8:31 صبح توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

« السلام علیک ایها الهادی النقی یابن رسول الله (ص) »

از آن زمانی که توفیق زیارتت را گرفتند از این عاشق دلشکسته، عقده شد درون دلم... از ورودی سامرایت باز گشتم...
اما ماندم در حسرت نیم نگاهی بر حرم بی ضریح و ویرانت...

دستم به روی سینه برای ارادت است...
این بارگاه قدس امام کرامت است
حتی اگر که دورترین راه تا حرم...
دائم دلم کنار تو گرم زیارت است
فرقی نمی کند ز کجا می دهم سلام...
تو می دهی جواب مرا، اصل نیت است
تقصیر ما نبود که دیوانه ات شدیم...
این از اشاره های نگاه محبت است
بر روی خشت خشت دلم جای دست توست...
یعنی که دست های تو بانی خلقت است
آقا! کجای آن حرم افتاده ای زمین...
هر روز ما ز داغ تو روز شهادت است

امام هادی النقی علیه السلام

اما این روزها داغی فزون تر بر دل داریم ...

ای دوست آتشی که مرا مبتلا کنی          دل را چو شمع آب، به بزم عزا کنی
هرگز نرفته دست تهی کس ز درگهت          دارم یقین، به مادر خود اقتدا کنی
آقا چه می شود که برایم دعا کنی                بین قنوت نافله من را صدا کنی
آقا چه می شود که به هنگام روضه ها               نای مرا شبیه نی نینوا کنی
آقا؛ چی می شود که بر آیی به انتقام                ما را روانهء حرم سامرا کنی

امام هادی علیه السلام


نوشته شده در جمعه 91/2/29ساعت 6:16 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >