می آیم پای بساط اینترنت و میروم مدیریت وبلاگ. در حال بارگذاری... بیتابم برای مشاهده پیامهای جدید خوانده نشده. نکند حاوی برگزیده شدن مطلب در مجله پارسی نامه باشد؟؟! پیام خصوصی جدید، راستی چند درخواست تبادل لینک داشته ام و چند نفر درخواست دوستی داده اند. آخر کسی نیست بگوید تا به حال به این فکر کرده ای؟ که تمام حرکاتت در بخش مدیریت پرونده اعمالت ثبت و ضبط شده و ملکی جمع آوری می نماید گفتار و کردارت را؟ و امامی حضور ندارد اما آنلاین نظارت دارد بر تمام عملکردت و به پیشگاهش می برند تا امضاءکند. آخر تو شیعه او هستی و سرپرستی ات به عهدهء اوست. مگر نمی دانی امام معصوم علیه السلام از همه امور هستی با خبر است و بر هستی احاطه دارد. اعمالت را به دست امام عصر می دهند و ایشان از اعمال ما با خبر می شود. با دیدن اعمال خیر و نیک ما خوشحال می شوند و با دیدن اعمال شر و گناه ما غمگین می شوند. از شیخ مفید(ره) نقل شده است که ملَکی پرونده اعمال انسانها را دو بار در هفته نزد امام زمان(عج) میآورد و گاهی اوقات حضرت برای اینکه چشم ملک به پروندههایی که اعمال زشت در آن نوشته شده نیفتد، پرونده را به جهتی دیگر میگیرند و آرام آرام گریه میکنند که چرا؟! تاملی کن در اعمالت که آیا مورد قبول حضرتش بوده است؟ آیا لبخند بر گوشه لبان مبارکش نشانده ایم؟ یا چشمان پاکش را نمناک و قلب حضرتش را دلگیر ساخته ایم؟ خواندن بخشی از یادداشت های یک شهید شانزده ساله خالی از لطف نیست. شاید برای لحظاتی ما را به فکر فرو برد که کجاییم و چه می کنیم؛ «گناهان یک روز او عبارت بودند از: • سجده نماز ظهر طولانی نبود. وای بر ما؛ و چه بد است که آب نمیشویم و در زمین فرو نمی رویم. گفتم به دوست از چه نهانی ز دیده ام پ.ن:
تمام سعی براین است که امتیازات خود را بالا برم و محبوبیتی بسازم از وبلاگ گاهنامه و خودم در این فضای مجازی. دلخوشی ساخته ایم برای خودمان.
تاکنون نگریسته ای بر رفتارت که چه ارسال می کنی؟ یک عالمه spam و هرزنامه به حضور امامت ارسال کرده ای یا رفتارت برگزیده مجله مهدویت شده است؟
می کوشی برای دنیا؟ چه هدفی برای خودت متصور شده ای که تا این حد نزول کرده و با سر در حال سقوط به قعر جهنمی؟ تهمت، غیبت، دروغ و... را کنار بگذار. گناهان کبیره را یکبار بخوان. زمانه زمانه ای نیست که دست روی دست بگذاری. دست بالای دست بسیار است و جمعی آنقدر به تاخت تاخته اند که گوی سبقت را از همه ربوده اند. آنقدر به خیمه گاه نزدیک شده اند که بحالشان رشک برده و حسرتناک غبطه می خوریم. اما هیچ کوششی برای نیل به این آرمان نداریم. بکوش برای لیست برگزیدگان سیصدو سیزده نفره ای که سعادت یارشان است و مقامی می دهند فوق تصور و جایگاهی رفیع و عظیم که رشک می برند جن و انس و ملک بر آن. تا نفس در سینه داری باید بتازی ور نه از جاماندگان از غافله خواهی بود... نکند کبک وار سر بر برف کنی و به سوی گناه گام برداری؟
یکی از بچه های تفحص در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله را می یابد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
• زیاد خندیدم.
• هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.»
گفتا ز بس که بی ادبی از تو دیده ام
گفتم که توبه کنم از گناه خویش
گفت از تو غیر توبه شکستن ندیده ام
گفتم به اشک دیدهء زارم عنایتی
گفتا که گوهریست که خود پروریده ام
گفتم به دست تو قلم عفو سرمدی ست
گفتا به روی نامه زشتت کشیده ام
- اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
- برگزیده مجله پارسی نامه در تاریخ شنبه 20 اسفند 90.