هر دولت یا ملتی که می خواهد دچار رکود و انحطاط نشود و همواره پویایی و نشاط در آن موج زند، در راستای نیل به آرمانهای خویش، دست به تغییراتی در جهت پیشرفت خود می زند. نوع تغییرات و تحولات نیز بسته به هدف آن دولت و کشور و آمیخته با فرهنگ و آداب و سنن آنهاست. سه دهه قبل نیز در کشور ما با انقلابی بزرگ چنین تغییری به وجود آمد. مردم، رژیم گذشته را کنار زده و نظامی را پایه ریزی نمودند که بر پایهء جمهوریت و اسلام، جهت رسیدن به استقلال و سیاست آمیخته با دین بود. برای احیای حیا و زنده حفظ عفاف و ارزش دادن به حجاب و دمیده شدن روح تازه ای در جان این ملت. ناگاه هجمه ای عظیم از سوی دشمنانی که تاب تحمل اسلام واقعی را نداشتند به این کشور صورت گرفت تا مانع پاگیری یک جمهوری اسلامی مبتنی بر اعتقادات مذهبی و عمیق در جهان شوند. کشوری که سیاستش عین دیانتش و دیانتش عین سیاستش است. نظامی که تاب تحمل استعمار و استثمار را ندارد و استقلال در تمام عرصه ها احیاگر جایگاه زن در جهان بوده اند. همه ایران در برابر همه جهان ایستاد و از تمام ارزشهای خود دفاع نمود و پای همه چیزش هم ایستاد. پس از سالها تحمل ناجوانمردی ها توانست پیروز این میدان باشد. هیمنه غرب شکسته شد. جنگی وسیع تر و همه جانبه تر در گرفت. جنگی که اینبار هدفش تاثیر بر آرمانهایمان بود... بر ذهن هایمان... ارزشها و اعقادات دینی و مذهبی مان، تا همچون مسلمانان آندلس تنها پوسته ای از اسلام باقی بماند و یک اسلام بی خطر در برابرشان باشد، حال چه بخواهند حمله نظامی کنند و یا حتی به حال خویش واگذارندمان. چندان تفاوتی نخواهد داشت. این نوع مردم و حکومت دیگر خطری برایشان به شمار نمی رود. از این رو دشمنان هر چه را ارزش اسلامی ایرانی می دانستند به حال خود رها نکردند و بر آن یورش بردند تا آن را براندازند. در این جبهه جدید، استکبار سنگر هایش را داخل خانه ها چید. لشکریانش به صورت نرم و آرام اما به صورت همه جانبه هجوم آوردند تا بخشکانند ریشهء دین و تدین را و بپیچند نسخهء اسلام و اسلام خواهی را. در این سوی جبهه و در سنگرهای ما چه می گذشت؟ مقابله و عدم پذیرش توسط بسیاری مردم مشاهده می شد. مردم ما زیاد روی خوش بدانها نشان ندادند. اما در کشور ما سیر تحول عظیمی به راه افتاد. رفته رفته تحولات عظیمی در کشور ما به وقوع پیوست و روز به روز تغییرات محسوسی بر فکر و ذهن و رفتارهای مردم ما گذارد. متاسفانه بعضی نیروهای خودی نیز خواسته یا ناخواسته به اردوگاه معاندان و مخالفان پیوستند. برخی مسئولین نیز گویی این بین عرصه را برای تاخت و تاز خود خوشایند دیده و به نام ارزش پا روی ارزشها گذاشتند تا امیدهای دلسوزان را ناامید کنند... بسیاری ارزشمداران به چالش کشیده شدند و بی ارزشی ها رواج پیدا کرد. اینها پیشرفت نیست بزرگان کشور. پسرفت است، حتی بدتر... سقوط است.... سقوط. کشور دوباره انقلاب میخواهد. انقلابی عظیم. انقلاب حامیان حجاب، حافظان حجاب.
این تمام قصه نبود. برای دشمنان قابل قبول نبود ملتی که چنین عقیده و نظری دارد و در برابر جهانی ایستاده است، الگوی دیگر کشورها شده و انقلابش را به تمام جهان صادر نماید. مبادا که این تفکر به کشورهای مستضعف دیگر نیز سرایت یابد و آنها نیز به خود آیند و بیدار شوند. این یک تهدید بزرگ برای استکبار جهانی به شمار می رفت. پس جنگ را به عرصه ای دیگر کشاند.
مردمی که چنین رای و نظری و پایبندی عمیقی نسبت به دین داشته و شهادت افتخار آنان است، در جنگ رویارو شکست ناپذیر است.
پس ارزشهایمان را خواستند از ما بگیرند و از درون تهی مان کنند تا حسین بن علی(ع) و فاطمه الزهرا(س) را الگوی خویش نگیریم.
فرهنگ، آداب و رسوم، اعمال مذهبی، حجاب و عفاف، همه و همه اهداف مستکبران قرار گرفت. سلاحشان نیز رسانه های صوتی و تصویری و نوشتاری. کالاهای ضد دینی و ضد ارزشی و ...
از بخش های مهم این شبیخون فرهنگی صدا و سیما بود. با پخش برنامه های نامناسب، آرام آرام ذهن مردم و جوانانی که به برنامه های تلوزیون ملی ایران اعتماد داشتند شستشو دادند، برخی موسیقی ها و سریالهای داخلی و خارجی نیز از آن نمونه ها بود، سینما از دستمان رفت، بسیاری برنامه های رادیویی و تلوزیونی همسو با دشمن قدم برداشت. روزنامه ها که بماند...
حجاب یکی از بزرگترین و محوری ترین مسائل اخلاقی و دینی ما به شمار می رود. پرچم ما در جهان را ورزش و امثالهم بالا نگاه نداشته است، دینمان بود که معرف کشورمان در جهان گردید و حجاب و عفاف اصلی ترین محور آن.
قطار انقلاب را از ریل خود خارج کردند و به ناکجا آباد می برند. هرگاه به اصول نظاممان بها دادیم و برای آن ارزش قائل شدیم، آنگاه می توان گفت که قطار انقلاب به مسیر اصلی خود باز گشته است. وقتی به حجاب و عفاف اهمیت دادیم آنگاه می شود ادعا کرد که دین برایمان اصل و اساس است. اگر نگرش فرهنگی و دلسوزانه به مسئلهء پوشش اسلامی و عفیفانه جوانانمان را در راس امور قرار دادیم، می توانیم با جرأت سینه سپر کرده و بگوییم ما به فکر جوانانمان هستیم. مسئلهء فرهنگی کمتر از شکم مردم ما نیست. اقتصاد ما در جهان هم اول باشد ولی اسلام را از آن گرفته باشیم. هیچ تفاوتی با ژاپن نخواهیم داشت. ارزش آن است که بر پایهء اسلام پیشرفت کنیم. نه برای پیشرفت اسلام را فدا کنیم. رضا خان و شاهان قجر نیز حجاب و عفاف را مانع پیشرفت علمی و اقتصادی و تکنولوژیک ما می دانستند. اما هرگز موفق به کسب چنین موفقیتی در رواج بی بند و باری نشدند که هم اکنون بدان فضاحت دچار شده ایم.
آیا کمتر از دانش آموزانی هستیم که خواستار بازگشت حجاب و عفاف به راس امور کشور هستند و می خواهند چادر مشکی شان پاسدار خون شهیدانی باشد که سالها برای حفظ همین چادر رنج دیدند و جانشان را نثار کردند؟
در پاسخ به خون شهیدان حتی روزی را برای پاسداشت عفاف و حجاب در طول سال در نظر نگرفته ایم. تا لااقل در یک روز به آن ارزش قائل شویم... افسوس دارد... تاسف دارد برای ما که ادعای مسلمانی داریم و این کشور را کشور امام زمان(عج) میخوانیم اما عملمان چیز دیگریست.