سایتهای ضد شیعی مطالبی نوشته اند و شبهاتی مطرح می کنند در تخریب تشیع، که پر است از تهمت و افترا و توهین و نسبت دادن اعمال و اعتقاداتی به شیعیان و در بسیاری موارد از تحریف واقعیت بهره می جویند برای کسب نتیجه گیری مطلوبشان در مردود دانستن مذهب غنی شیعه. یکی از آن مطالب شفیع قرار دادن غیر خدا توسط شیعیان است و به وسیلهء آن می گویند شیعیان که غیر خدا را شفیع قرار میدهند مشرک هستند. می گویند شیعیان به انبیاء و ائمه اطهار متوسل میشوند و آنان را شفیع قرار می دهند و برای خدا شریک قائل می شوند. دروغ پردازی ها و غلوهای عظیمی که به تشیع نسبت می دهند بماند. « یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا » خداوند به گنهکاران فرموده است که به درخانه رسول اکرم(ص) وعلاوه براین که خود طلب آمرزش کنند از پیامبر اسلام نیز بخواهند که براىشان طلب مغفرت کند. حکمت شفاعت این است که مشیّت الهى این است که با اعطاى منزلت شفاعت به پیامبران و اولیاى الهى آنان را تکریم کند پذیرش دعا و درخواست اولیاء نوعى تکریم و احترام به آنان است اولیاى خدا نیکوکاران، فرشتگان آسمانها و حاملان عرش که همه روزگار را به فرمانبردارى خدا گذرانده و از مدار عبودیّت الهى گام بیرون ننهاده اند شایسته تکریم هستند و چه احترامى بالاتر و برتر از اینکه دعاى آنان درباره بندگان شایسته رحمت و مغفرت الهى مستجاب شود. به اجماع همه علماى اسلام، در روز قیامت شفاعت براى پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و هر کس که خداوند اذن شفاعت دهد ثابت است و کسى منکر این نیست، مگر آنکه معاند است، یا از قرآن و معارف اسلامى بى خبر است. لیکن آیات شفاعت، برخى نفى کننده است، بعضى اثبات کننده. گاهى با غفلت از مقصود آیات، به دسته اول تمسّک مى شود تا شفاعت را نفى کنند. کسانی که شفاعت را نفی می کنند به آیاتی رجوع کرده و طبق آن مدعی می شوند که شفاعت و شفیع قرار دادن غیر خدا شرک است. «آیا جز خدا شفیعانى گرفته اند؟ بگو: آیا هر چند آنها مالک چیزى نباشند و شعورى نداشته باشند. باز هم از آنان شفاعت مى طلبید؟» در مقابل آیاتی نیز هست که شفاعت را اثبات می کند آیاتى هست که به روشنى دلالت بر شفاعت کسانى با اذن الهى دارد. امّا اینکه آنان کیانند؟ قرآن از آنان چیزى نمى گوید. دلیل قائلان به حرمت شفاعت طلبى از شفیعان این است که قرآن کریم علّت شرک بت پرستان را شفاعت طلبى از بت هایشان مى داند و مى فرماید: بر این اساس، شفاعت طلبى از پیامبران یا اولیا نیز مثل شفاعت خواهى از بت ها شرک است.امّا این دلیل مردود است زیرا: انشاء الله در آینده در رابطه با اعتقادات شیعه و شفیع قرار دادن انبیاء و اولیای الهی مطلب خواهیم آورد.
در اینجا به این مسئله می پردازیم که آیا شفیع قراردادن و توسل به انبیاء الهی و ائمه علیهم السلام شرک به خداوند است؟
خداوند در آیه 109 سوره طه می فرماید:
«آن روز شفاعت بی فایده است مگر(شفاعت) آنکس که خدای رحمان به او اذن دهد و از گفته او راضی باشد.»
قرآن کریم مى فرماید: و لوانهم از ظلموا انفسهم جاءُوک فاستغفرواللّه واستغفر لهم الرسول لوجدو اللّه توابا رحیما(نساء، آیه 64)
«و اگر ایشان هنگامى که با ارتکاب گناه به خود ستم کردند نزد تو مى آمدند واز خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت میکرد خدا را توبه پذیر مهربان مى یافتند.»
آیه اول: در قرآن کریم تنها یک آیه است که ظاهر آن شفاعت را به نحو مطلق نفى مى کند:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ» (بقره/ 254)
«اى اهل ایمان، از آنچه به شما روزى دادیم انفاق کنید، پیش از آنکه روزى برسد که در آن روز، نه داد وستدى است، نه دوستى و نه شفاعت، و کافران همان ستمگرانند.»
ولى دقت در ذیل آیه (وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ) ثابت مى کند که آنچه نفى شده است، شفاعت در حق کافران است، افزون بر اینکه خداوند در آیه بعد، شفاعت با اذن او را ثابت مى کند:
«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ» (بقره / 255)
«کیست که جز با اذن او نزد او شفاعت کند؟.»
آیه دوم: خداوند مى فرماید:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَوَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ»(بقره/ 47 ـ 48)
«اى بنى اسرائیل! یاد کنید نعمت مرا که بر شما عطا کردم و شما را بر جهانیان برترى دادم و از روزى پروا کنید که کسى مجازات دیگرى را نمى پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته مى شود و نه غرامت از او گرفته خواهد شد و نه آنان یارى مى شوند.»
وحدت سیاق، حکم مى کند که هدف، نفى شفاعت باطل باشد که یهود در آن دوره مى پنداشتند، یعنى اعتقاد به شفاعت، بدون هیچ شرطى در شفاعت کننده و شفاعت شونده. این کجا و شفاعت تعیین شده کجا؟
آیه سوم : عرب جاهلى چون معتقد به شفاعت بت ها نزد خدا بودند، آن ها را مى پرستیدند. در این زمینه آیات فراوانى است که به یکى بسنده مى کنیم:
(أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ)(زمر/ 43)
آیه اول :خداوند مى فرماید:
(قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)(زمر / 44)
«بگو همه شفاعت از آن خداست، فرمانروایى آسمان ها و زمین از آن اوست، سپس به سوى او بازگردانده مى شوید.»
روشن است که خدا نزد کسى براى کسى شفاعت نمى کند، چون او برتر از هر چیز است، و هر چیز در پیشگاه او خاضع است. پس معناى اینکه همه شفاعت از آن اوست این است که خداى سبحان مالک مقام شفاعت است و هیچ کس جز با اجازه او شفاعت نمى کند. پس این آیه، هم نفى عقیده مشرکین است که براى غیر خدا شفاعت قائل بودند، هم نفى اعتقاد یهود و نصارى است که به شفاعت مطلق و بى قید و شرط در مورد شفاعت کننده و شفاعت شونده معتقدند. شفاعت از آن خداست و برآن سلطه دارد و جز خدا مالک آن نیست و این منافات ندارد با اینکه بندگانى باشند که چون مورد رضایت الهى اند، اذن شفاعت داشته باشند. این معنى در دسته بعد مى آید.
1. (مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ)(بقره/ 255)، «کیست که نزد خدا شفاعت کند، مگر به اذن او.»
2. (ما مِنْ شَفِیع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ)(یونس/ 3)، «هیچ شفیعى نیست، مگر پس از اجازه او.»
3. (لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً)(مریم/ 87) «مالک شفاعت نیستند، مگر کسى که نزد خداوند، عهد و پیمانى گرفته باشد.»
پس فرق میان شفاعت مردود و شفاعت مأذون روشن شد. شفاعتِ مطلق، یعنى شفاعت بدون اذن خدا یا شفاعت بت ها، مردود است و شفاعت دیگران که خدا به آنان اذن داده و نزد پروردگار عهدى گرفته اند، شفاعت مقبول است.
(وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللهِ)(یوسف/ 18)
«جز خدا چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیان مى رساند و نه سود مى بخشد و مى گویند: اینها شفیعان ما نزد خداوندند.»
1. میان شفاعت خواهى از بت ها و از اولیاى صالح خدا تفاوت اساسى وجود دارد. مشرکان که از بت هایشان طلب شفاعت مى کردند، براساس این عقیده بود که بت ها را خدا مى دانستند، یا مى پنداشتند کار خدا به آنان سپرده شده است، در حالى که موحّدان در این شفاعت خواهى معتقدند که شفیعان بندگان خالص خدایند و خداوند به خاطر پرستش خالصانه این منزلت و مقام را به آنان عطا کرده است. چگونه مى توان این دو درخواست را یکى دانست؟
2. مشرکان، طبق آیه اى که یاد شد، در آغاز بت ها را مى پرستیدند، سپس از آنان شفاعت طلبیدند، در حالى که موحّدان جز خداى یکتا و بى شریک را نمى پرستند. البته پس از آنکه در مقابل خداوند خضوع مى کنند و به او ایمان دارند، از اولیاى صالح الهى درخواست شفاعت مى کنند، به خاطر آنکه خداوند به آنان اذن شفاعت داده است.
پس نمى توان کار مؤمنان را مثل عمل مشرکان و از یک مقوله دانست و این نه اساس درستى دارد و نه بر دلیل برهانى و مستند علمى استوار است.