مادر خانه اگر بیمار شود، بر همه خانواده تاثیر می گذارد، همه گویی بیمار شده اند... «فاطمة بضعة منی فمن اغضبها فقد اغضبنی» وا محمدا، ببین چه ها که بر سر پاره تنت نیاوردند. زاغ سیاه و خرمن گل، وامصیبتا. بیگانه جانشین نبی وا محمدا، پور ابوقحافه به منبر گرفته جا، عترت غریب مانده و قرآن به زیر پا... و این ایام کسی از همه دغدارتر است... به جای اشک خون گریه می کند بر سر مزار مادری که زائر ندارد... قبرش بی نشان است... و هنوز غریب است... قبر بی نشانش مانده است که راه را گم نکنیم، نشانه ای است بر حقانیتش. تا مبادا فراموش کنیم در این کوچه پس کوچه های دروغ و تزویر و ریا، مادر ما را میان کوچه ها، چگونه دست پدرمان را بستند و بر صورت مادرمان سیلی زدند... آه... آری... و تنها زائرش مهدی است، کسی که خواهد آمد تا انتقام سیلی اش را بگیرد... نه تنها سیلی او را... بلکه تمام سیلی هایی که زدند شیطاطین و هنوز دارند می نوازند این کشیده ها را بر صورت شیعیانی که تنها امیدشان به منتقمشان است و تحمل میکنند دلخوش اند که صورتشان تازه شده است همچون صورت مادر... و به آن افتخار میکنند... منامه و پاراچنار و... سرخ است از خون شیعیان... آقا بس است دوری و هجران... به خدا دیگر طاقت نداریم... می گویند ما بی صاحبیم ... مگر شما صاحب و مولا و امام ما نیستید؟ کجایی منتقم زهرا؟ روز ظهور روز انتقام است، کی شود بیایی و انتقام سیلی زهرا بگیریم؟ پ.ن:
خدا نکند خانه ای بی مادر شود، رونق کاشانه می رود، گویی در خانهء ارواح زندگی می کنی، فلج می شود دیگر آن خانواده...
این روزها روزهای فراق مادر امت است... مادر حسنین، ام ابیها سلام الله علیها... مادری که برای دین خدا چه ستمها که نکشید، چه ظلم ها که ندید، چه کتک ها که نخورد، چه بی حرمتی ها که بر او روا نداشتند، همو که پیامبر درباره اش فرموده بود:
( فاطمه پاره تن من است هر کس او را به غضب آورد مرا به غضب آورده است. )
آن روزهای سختی که مادر رخ پنهان می کرد از امیرالمومنین، آیا به تو دلخوش نبود که روزی پاسخ این نامردها را خواهی داد؟ آیا با تو زمزمه نمیکرد العجل العجل؟ آیا درد و دل هایش را با شما نمی گفت؟ در کوچه غربت قحطی یک مرد بود... شاید دویست سال دیر آمدی اما هزار و اندی سال است که دیر کرده ای...
- اللهم عجل لولیک الفرج...