«اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک» با پا زدند بر در و در را صدا زدند قدری درنگ کن در این بیت آخر. چرا آن سالها نمی شد پرسید؟ یا در کشورهای اطرافمان اندکی تامل کن، همانانی که ادعای مسلمانی دارند، اگر نامی از مظلومیت فاطمه ببری، تنها اگر بپرسی چرا او را زدند؟ ببین چه بر سرت می آورند. بنت الرسول در این کشور نیز غریب است... دارد فراموش می شود چه بود شعارمان، تو یادت هست؟ «ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است، ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.» آبمان سرد است و نانمان گرم و جایمان نرم ... حق داریم که فراموش کرده باشیم... این مراسمات و عزاداری ها تنها برای اشک ریختن و سینه زدن نیست، هدف شناخت راه است و در راه فاطمه بودن، که خیلیهامان به این امر بی اعتناییم. بیایید از فاطمه اکتفا به نامش نکنیم، نشناخته توصیف مقامش نکنیم...
هیئت می رویم، عاشورا میخوانیم و پای موعظه واعظان می نشینیم، خوب که دلها آماده می شود، روضه می خوانند برایمان و ما آب می شویم، نه مذاب میشویم در دریای حب اهل بیت عصمت و طهارت... مگر این عشق مردنی است؟ مگر این سوگ فراموش شدنی است؟ و آیا پاره تن پیامبر اسلام از قلب ما گسستنی است؟
سینه می زنیم و عزاداری میکنیم بر ظلمی که روا داشتند بر این خاندان پاک و ظلمتی که متحمل شدند آل الله در رسالت شان که رساندن دین اسلام ناب به دست ما بود.
مدیحه می خواند و ما سنگین سینه می زنیم:
بیاطلاع آمده و بیهوا زدند
دیدند چون حریف نبردش نمیشوند
دستش طناب بسته به او پشت پا زدند
یک عده جاهل متجاهر به فسق هم
لب تشنه آمدند ولی آب را زدند!
یک دسته مس که رنگ طلا هم ندیدهاند
تهمت به بیکفایتی کیمیا زدند
با جمع نامنظمشان سنگریزهها
سیلی به روی مادر آیینهها زدند
شیطانپرستهای بهظاهر خداپرست
حتی تو را برای رضای خدا زدند!
تحریف کردهاند تو را تازیانهها
از بسکه حرفهای تورا نابهجا زدند
حالا که میشود اگر آن سالها نشد
پرسیدن همینکه شما را چرا زدند؟
اصلا حالا می شود پرسید که او را چرا زدند؟
بنگر در جهان چه دارد بر سر زن و دختری که دوست دارد فاطمه سان شود می آورند.
هر کس بوی فاطمه دهد محکوم است. آزادی غرب نمی پذیرد زنان الگویی چون فاطمه را برگزینند.
مروة الشربینی را تنها به این جرم کشتند که حجاب فاطمی داشت. در دادگاه غرب. در برابر چشمان همه گان.
دروغ شاخدار هلوکاست را بر سرمان می کوبند و مظلومیت و جفایی که به خاندان اهل بیت روا داشتند را کتمان می کنند. نفی می کنند.
بقیع رفته ای؟ تا بخواهی قدری بر زمین بنشینی و با خاکی که پیکر پاک فاطمه را در اغوش کشیده درد و دل کنی، امانت نمی دهند... تا بخواهی بایستی و نجوا کنی و دم بگیری و اندکی گریه سر دهی، بازهم نخواهند گذاشت، فقط باید عبور کنی تا راحتت گذارند...
مگر نشنیدند که نبی فرمود: (انا مدینه العلم علی بابها) حرمت این در نگاه نداشتند... شکستند و آتشش زدند...
یا علی چه کرده ای که اینقدر از تو کینه به دل دارند؟ از شیعیانت بغض گرفته اند و می کشند شیعیانت را در همه جا، بحرین، عراق و پاکستان، لبنان و سوریه و سراسر جهان.
فرقی نمیکند در کوچه های مدینه یا در خیابان های مـنامه؛ دســتِ شـرطـه های حـجاز هـــمـــیشه ســنگیـــن است...
نخواه برایت باز کنم... فقط اینرا بگویم که هر کس درخیابان چون فاطمه حجاب دارد مسخره اش می کنند... انگشت ها به سویش نشانه می رود و زیر لب سخن گفتن ها و خنده هایی شیطانی که تحویل می دهند بر هر کسی که میخواهد رنگی فاطمی داشته باشد.