سفارش تبلیغ
صبا ویژن


« هوالاوّل »

آخرین ساعات سال نود است و تا ساعاتی دیگر، سالی جدید تحویل خواهد شد و بهاری نو رخ می نمایاند بر پیکر بی روح زمین و خواهد دمید روحی تازه بر این کالبد سرد زمان.

این لحظات همه جای ایران زمین بوی عید میدهد. همه در انتظار قدوم بهار انتظار می کشند و بی صبرانه دقایق را شماره می کنند تا صدای توپ لحظهء سال نو، مژده دهد یکهزارو سیصدونودو یکمین سال هجری شمسی را...

اما گوشه ای از ایران حال و هوای دیگری دارد... آنها علاوه بر بهار میهمان دیگری نیز دارند... خانه هایشان را تکانده اند برای نوروز و شهررا آذین بسته و تدارک دیده اند برای قدوم یار...

یار مهربان و پدر دلسوزمان... خوشا به حالشان... عیدشان عید است و جشنشان مضاعف... و آنچه فزونی می بخشد بر این دو قدوم مبارک، مکان این جشن است...

وعده دیدار مشهد

آری،‌ مگر می شود چنین سروری را حس کنی در آن وادی عشق و نور و دلت هوایی نشود؟ دست خودم نیست، کبوتر دل پر میکشد به سمت مشهد و طوس. توان در قفس کردن این کبوتر عاشق نیست ما را... در آن حریم کبریایی و در آن سرزمین آسمانی، بر فراز گنبد و گلدسته های بهشتی پرواز کردن سعادتی میخواهد.... خوشا به حالت اگر مقیم و زائری در نقطهء‌ پرگار قلوب مومنین و عرش نشینی اگر در جوار فخر ما ایرانیانی.

دلم خورشید می خواهد هوای گنبدت کرده          دوباره عید می خواهد هوای مشهدت کرده

شاید دستم کوتاه باشد از ضریح زیبایت اما مرغ خیال را که میتوانم به سمت حریمت پرواز دهم، چشمانم را می بندم و حس میکنم خود را کنار سقاخانه ات، مقابل پنجره فولاد، حال رو به روضهء منورت ایستاده ام و دست بر روی قلبم گذاشته ام در برابرت. و تهیت خود را نثار مرقد شریف و حرم مطهرت میکنم.

السلام علیک یا غریب الغربا،‌ السلام علیک یا معین الضعفاء‌ و الفقرا، السلطان یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا و رحمه الله و برکاته...

پ.ن:
- گر میسر نیست ما را کام دوست، عشق بازی میکنیم با نام دوست.


نوشته شده در دوشنبه 90/12/29ساعت 3:37 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )