پيام
+
بر اين در واي ِ من قفلي لجوج است .. بجوش اي اشک هنگام خروج است .. در ميخانه را گيرم که بستند .. کليدش را چرا يارب شکستند؟ .. *کليدش را چرا يارب شکستند؟*
.*شقايق*.
91/2/25
ذره بين زنده
نمي دانم بگويم يا نگويم...
ذره بين زنده
دلا بگذار تا حالا نگويم...
محمدمهدي .ر
:((( ... *دلم در سينه قفلي بود محکم ... کليدش بود در درياچه غم.*
ذره بين زنده
شبي ترک محبت گفته بودم... ميان دره ي شب خفته بودم...
محمدمهدي .ر
عجيب با دل بازي مي کنه اين شعر ... با اون نوا ... :(
ذره بين زنده
نظير نداره... ببين اي دل چقدر اين قصر زيباست... گمانم خانه ي ساقي همينجاست...
محمدمهدي .ر
اميدم مشت نوميدي به در کوفت ... نگاهم قفل در ميخ قدر کوفت
ذره بين زنده
چه درد است اين که در فصل اقاقي... به روي عاشقان دربسته ساقي... :((
محمدمهدي .ر
*به روي عاشقان در بسته ساقي* ...
ذره بين زنده
الا اي عاشق اندوهگينم... نميخواهم تو را غمگين ببينم... :(((
محمدمهدي .ر
اگر آه تو از جنس نياز است ...
ذره بين زنده
در باغ شهادت باز... باز است...
محمدمهدي .ر
در گذشته... در باغ شهادت به پهناي جبهه غرب و جنوب بود ... اما حالا به اندازه معبري تنگ... :(
ذره بين زنده
اگر آه تو از جنس نياز است...