پيام
+
دخترک زانوهاشو بغل گرفته ... بغض کرده گوشهء اتاق، با خودش زبون گرفته...

لعل سلسبيل
91/2/5
محمدمهدي .ر
ميشنوي چي ميگه:... کار خونت پاي من، به شرط اينکه بموني ... يعني ميشه دوباره، منو رو زانوت بشوني؟ ... دل من ميلرزه تا لرزه مي گيره زانوهات... چند ماهه چشام نديد وايسي خودت رو زانوهات...
محمدمهدي .ر
تو که آشفته تر از موي پريشون مني ... به موهام نگاه نکن شونه نميدم بزني ... تو نفس ميزني ومن نفسم بند اومده ... بابا اومد که رو لبهات کمي لبخند اومده؟
محمدمهدي .ر
روي باغ پيرهنت يه لاله جديد ديدم ... گوشه هاي معجرت چند تا موي سپيد ديدم ... چه شبايي که ديدم يه دست قنوت رفتنتو ... *نياد اون روز ببينم بين طابوت رفتنتو*... *اي مادر* =((
محمدمهدي .ر
...