سفارش تبلیغ
صبا ویژن


« هوالاوّل »

شاید تحمل این فشار براش سخت بود، اما اصلا به روی خودش نمیاورد، چون هدفی پشتش بود که نمیذاشت مشکلات تاثیری روش داشته باشه و در مقابلش مثل کوه ایستاده بود. خدایی خیلی هنر میخواد که بشه اینجور پای ارزش ایستاد و کوتاه هم نیومد حتی اگه تحت فشار باشی.

زیر آسمون شهر، توی این سرمای آبانی که شاید تو چند سال اخیر بی سابقه بوده، و سوزش تا مغز استخون نفوذ می کرد، نمیدونم چجور می تونست تحمل کنه؟ خیلی ریلکس با مانتو و شلوار کوتاه، آستین بالا زده، موهای بیرون ریخته و به یه روسری شالی اکتفا کرده بود؛ بدون دستکش و کاپشنی، یا حتی مانتوی ضخیمی که تو سرما حفظش کنه.

اونطرف هم یه خانوم دیگه، با متانت و آرامشی خاص، با وجود چتر و کاپشن و زیرپوش های گرم و...، شاید خیلی براش دستگیر بود اما با این وجود چادرش رو تو باد و بارون حفظ می کرد و خم ابرو نمی آورد.

پ.ن:

....


نوشته شده در پنج شنبه 90/8/19ساعت 1:21 عصر توسط محمدمهدی . ر نظرات ( )